فصل دوم - قسمت سوم | پرهیزکاری و اقبال | انتشار: 16اردیبهشت (May 6) |
نام این اپیزود را Virtù e Fortuna نامیدهاند که با کمی تغییر میتوان آن را به Virtue & Fortune در انگلیسی تبدیل و به «پرهیزکاری و اقبال» در فارسی ترجمه کرد. با این حال این کلمات از یک کتاب ایتالیایی به نویسندگی «نیکولو ماکیاوِلی» گرفته شده است. Virtù در حقیقت به معنی تشخیص عمل درست در یک شرایط خاص است و Fortuna یعنی چیزی از کنترل خارج است(مورد اول، احتمالاً به رفتار دلورس در انتهای اپیزود اشاره دارد و دومی به حال و روز فعلی پارک).
خط زمانی این اپیزود چندان پیچیده نبود و اتفاقات، در دنباله انقلاب پارک محسوب میشدند. فقط در چند سکانس، دو هفته بعد را دیدیم که برنارد به تازگی در کنار ساحل به هوش آمده بود. برای اطلاع کامل از وضعیت زمانی سریال این عکس را ببینید. با این حال اپیزود سوم گفتههای بسیار دارد که با یکدیگر بررسی خواهیم کرد. نظریههای زیادی هم هست که ممکن است باعث اسپویل قسمتهای آینده و کاهش جذابیتش شود که مشخصاً از گفتن آنها اجتناب میکنیم. اگر تا به حال نقد و بررسی سایر قسمتهای فصل دوم را از وبسایت شبکهمگ دنبال نکردهاید پیشنهاد میکنیم که آنها را قبل از این مطلب بخوانید.
خلاصه فصل اول و معرفی شخصیتها | فصل دوم - قسمت اول | فصل دوم - قسمت سوم |
راجِ بریتانیا
آغاز داستان جالبتر از چیزی بود که فکر میکردیم. پارک ششمی که در قسمت اول به آن اشاره شد، پارکی است که هند را در دوران حکومت بریتانیا بازسازی کرده است. The Raj به سلطنت بریتانیا بر هند گفته میشود که در قرن 19 و 20ام میلادی اتفاق افتاد. مطابق معمول این پارک نیز جنبه سرگرمی دارد و مهمترین لذت آن نه شکار انسان(در غرب وحشی)، بلکه شکار ببر بنگال است. اما از اقبال بد مهمانها، اینجا نیز انقلاب رخ داده است.
هویت زن جوان در فیلم مشخص نشد؛ با این حال، با رجوع به IMDB فهمیدیم که نامش «گِرِیس» است. او فقط یک بازیگر مهمان نیست و با توجه به اطلاعاتی که در دفترچهاش داشت و سعی داشت آنها را مخفی کند، مشخص است که جایگاه مهمی دارد. در مورد هویت گریس حدسهایی زده میشود که مطئمناً دوست ندارید آنها را بشنوید! تنها به ذکر این نکته قناعت کنیم که در دفترچه او علامتی وجود داشت که بنظر مهم میرسید و میتواند به دو چیز تعبیر شود. اول اینکه دو پارک WestWorld و RajWorld با یکدیگر همپوشانی دارند و این همپوشانی همان بخش آبیای است که ببر و گریس را به پارک دیگر کشاند. دوم اینکه علامت شبیه به لوگوی تأسیسات مخفی «دِلوس» است که «برنارد» و «شارلوت» وارد آن شدند و در این صورت ارتباطی بین گریس و شرکت دلوس وجود دارد.
وایَت سنگدل به جای دلورس مهربان
وقتی دلورس رفتار غیر عادی پدرش را دید و فهمید که تدی او را به خاطر نمیآورد، تنهایی بزرگی را احساس کرد. او سعی کرد با این اوضاع مقابله کند و همانند فرزندی که پدرش فراموشی گرفته است، شروع به بیان خاطرات شیرین و همیشگی گذشته کرد تا شاید پدرش چیزی را به یاد آورد و دل دخترک را شاد کند. با این حال امیدی در دل دلورس روشن نشد و «پیتر اَبِرناتی» به دلیل اطلاعات جاسازی شده در مغزش، اوضاع روانی و جسمی خوبی نداشت.
روی دیگر دلورس که «وایَت» نام دارد، نقش پر رنگتری در این اپیزود داشت. خروج سرهنگ از قلعه «فورلورن هوپ» که با تیرهای هوایی و صدای ساکسیفون مضحک همراه بود، نشان داد که با یک شخصیت ضعیف طرف هستیم و وایت همه کاره خواهد بود. دیگر عادت کردهایم که در کنار وایت، آنجلا و گروه ترسناکش را ببینیم. یکی از اتفاقات غیر قابل انتظار، بستن درب قلعه به روی به اصطلاح «بچه»هایی بود که نه تنها از طرف نیروهای پارک، بلکه از طرف افراد وایت نیز به آنها شلیک شد. در ضمن برای اطمینان از زنده نماندن احتمالی آنها نیزههایی بر بدنشان فرود میآوردند و بازماندهها را نیز قتل عام کردند. آیا دلورس به یک تهدید برای مهمانها و میزبانها تبدیل شده است؟ آیا به دنبال فتح دنیا به هر قیمتی است؟ آیا اوضاع پیش آمده از چیزی که «رابرت» فکر میکرد وخیمتر شده است؟
از هزارتو تا پارک جدید
خود «میو» میداند پیدا کردن دختری که تنها چند خط کد بوده است، غیرمنطقی است. اما این هدف آنقدر برایش با ارزش است که راهی مسیرهای نامعلوم پارک شده است. حال در بین راه سرخپوستانی را میبیند که در تمام خاطرات تلخش نقش دارند. انگار که زمان متوقف شده و میو تمام لحظات گذشته را بارها و بارها مرور میکند. در خاطرات او سنگی نشان داده میشود که هزارتویی بر روی آن نقش بسته است. در فصل اول نیز شخصی را دیدیم که توسط ویلیام سیاهپوش کشته میشود(که تا حدودی به سرخپوستها شبیه بود) و زیر پوستش همین علامت وجود داشت. نکته دیگر شباهت یکی از سرخپوستان خاطرات میو با «اکیچیتا» است که در قسمت قبل با لوگان صحبت میکرد. اکنون مطمئن هستیم که این وقایع بخش زیادی از سریال را تشکیل خواهند داد اما به علت گستردگی داستان، هنوز چندان باز نشده است.
تدی انگار یک کابوی به دنیا آمده است و اگر کسی تصاویر او در خارج از سریال را ندیده باشد، به سختی میتواند او را یک انسان امروزی بداند. نقطه مقابل تدی «سایزمور» است که اکنون لباس گاوچرانها را پوشیده و کاملاً مشخص است که سنخیتی با آن ندارد و همه اینها به لطف شخصیتپردازی خوب عوامل سریال است. شاید بنظر مسخره برسد که سایزمور یک نسخه از عشق سابقش(ایزابلا) و یک نسخه کامل شده از خودش را برای انتقام از او، در خط داستانی پارک قرار داده است. اما این میتواند اشارهای به مشکلات درونی انسانها نیز باشد. عشقی که به نفرت تبدیل شده است را نمیتوان به راحتی از ذهن خارج کرد و ساخت داستانهایی برای فرو نشاندن خشم، تنها درمان موقتی آن باشد. با این حال با تغییر شرایط، غیرمنطقی بودن آن مشخص میشود.
موضوع غافلگیر کننده این اپیزود رونمایی از پارک ساموراییها یا همان shogun world بود. از آخرین قسمت فصل اول میدانستیم که چنین مکانی وجود دارد و در تریلر قسمتهای آینده نیز میو را در لباس ژاپنیها دیده بودیم. اکنون با اضافه شدن این پارک به داستان، تنوع و جذابیت سریال بیشتر از پیش خواهد شد.
شارلوت، دلوس، ابرناتی
انسان بودن شارلوت توسط یک اسکنر مشخص شد که احتمالاً مختص شرکت دلوس است. اطلاعاتی هم که آنها در مغز پیتر ابرناتی جا دادهاند، مهمتر از چیزی است که فکر میکردیم. چرا که شالوت حاظر شد برای فتح قلعه، جان چندین نفر با به خطر بیندازد. بنظر نمیرسد که برنارد به این اطلاعات دسترسی پیدا کرده باشد. زیرا اطلاعات با یک الگوریتم قوی رمزنگاری شدهاند و میدانیم که حتی در یک رمزگذاری 128بیتی، 3.4 *10 38 حالت مختلف دارد تا بتوان یک رمز را بدست آورد. پس قطعاً برنارد نمیتواند ظرف چند دقیقه اطلاعات را رمزگشایی کند. اما از عکسالعمل او مشخص شد که قضیه با چیزی که فکر میکرده است، متفاوت است.
خلق و خوی «رِباس» یعنی هفتتیرکشی که ابرناتی را دستگیر کرده بود، به راحتی توسط برنارد تغییر داده شد. او به شخصی خوش مرام و محافظ زنان تبدیل شد. اگر دقت کرده باشید، در قسمت اول، نیروهای نظامی پارک در حال کشتن برخی میزبانها بودند. رباس همان میزبانی بود که خودش را بر سر راه گلوله قرار داد: «میخوای به یه خانم شلیک کنی؟ مگه از رو نعش من رد بشی».
هفت اقلیم
آهنگی که در ابتدای معرفی دنیای راج شنیدیم Seven Nation Army نام دارد یعنی «هفت ارتش ملی». البته این آهنگ با سهتار و توسط «رامین جوادی» نواخته شد. جوادی یکی از آهنگسازان بزرگی است که موسیقی فیلمهایی چون مرد آهنی، بازی تاج و تخت و فرار از زندان را نواخته است و سابقه همکاری با «هنس زیمر» را هم دارد.
منظور از هفت ارتش چیست؟ ما تا به حال شنیدهایم که 6 پارک وجود دارد. آیا این 7 به یک پارک دیگر اشاره دارد یا منظور ارتش دلورس در پارک غرب است؟ انتخاب این آهنگ بسیار هوشمندانه است و ما را بیاد هفت اقلیم بازی تاج و تخت میاندازد که هفت ارتش به دنبال آشوب هستند.
سایر جزئیات و سوالات
روند بازگشت شخصیتها از فصل اول ادامه دارد. «فِلیکس» و همکارش، زنی با خالکوبی مار و «کُلمِنتاین».
زمانی که دلورس برای برگرداندن پدرش تلاش کرد، همانند آرنولد در فیلم ترمیناتور گلوله میخورد اما متوقف نمیشد. مشخص نیست که قدرت میزبانها چقدر است اما برخی با یک گلوله از بین میروند و برخی مانند دلورس مقاومت بالایی دارند.
گریس در پارک هندیها، با یک اسلحه، مهمان را از میزبان تشخیص داد که به نوعی پرسشهای این موضوع را مطرح کرد.
تقریباً مطمئن شدهایم که از لحاظ جغرافیایی پارکها به یکدیگر متصل هستند. اگر بیشتر دقت کنید، میتوانید این موضوع را به حرفهای ویلیام در برابر «جیم دلوس» ربط دهید!
در اقدامی جالب وبسایت discoverwestworld هر هفته مسیر ماجراجوییهای میو و دلورس را روی نقشه به روز میکند. وضعیت این دو شخصیت را از زمان انقلاب تاکنون در تصویر زیر مشاهده میکنید. میو اکنون در لبه پارک قرار دارد.
امیدوارم که نقد و بررسی این اپیزود از وبسایت شبکهمگ مورد رضایت شما قرار گرفته باشد. باز هم تأکید میکنم که نظریههایی در مورد گریس، تدی، برنارد و برخی اتفاقات دیگر گفته میشود که از ذکر آنها خودداری کردیم.
ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را میتوانید از کتابخانههای عمومی سراسر کشور و نیز از دکههای روزنامهفروشی تهیه نمائید.
ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه
ثبت اشتراک نسخه آنلاین
کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکهها
- برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network اینجا کلیک کنید.
کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون
- اگر قصد یادگیری برنامهنویسی را دارید ولی هیچ پیشزمینهای ندارید اینجا کلیک کنید.
نظر شما چیست؟