موسس استارت‌آپ MongoDB از نقش مشتری در تبلیغ کسب‌وکار می‌گوید

وقتی هوروویتز و مریمن با داده‌ها کار می‌کردند، عملکرد پایگاه‌داده‌های موجود برای‌شان راضی‌کننده نبود و همین سبب شد تا فکر ساخت پایگاه‌داده جدیدی را برای استارت‌آپ‌شان که ابتدا 10gen نام داشت، بسط دهند. هوروویتز می‌گوید، آن‌ها دهه گذشته را گویی اینطور گذراندند که هر گاه به مشکلی برمی‌خوردند، می‌کوشیدند فکری به حال پایگاه‌داده‌ها کنند.آن‌ها باید پیوسته پایگاه‌داده‌های‌شان را بازسازی می‌کردند.

بسیاری از پایگاه‌داده‌های فعلی، رابطه‌ای (relational database) هستند اما MongoDB پایگاه‌داده سندگرا است. در بیان تفاوت این دو به زبانی غیرفنی، می‌توان چنین مثال زد که در پایگاه‌داده رابطه‌ای برای ذخیره فهرست تماس‌ها یک صفحه‌گسترده اکسل حاوی ردیف‌های متعددی از تماس‌های مختلف و جزییات مربوط به آن‌ها ایجاد می‌شود، اما در پایگاه‌داده سندگرا همه اطلاعات روی یک تماس در یک سند قرار می‌گیرد و این، کار را برای برنامه‌نویس‌ها ساده‌تر می‌کند.

هدف هوروویتز و همکارانش این بود که توسعه‌دهندگان قدرتی را که از یک پایگاه‌داده انتظار می‌رود، در اختیار داشته باشند و در عین حال، پایگاه‌داده‌های طبیعی‌تری ایجاد کنند؛ و این یعنی گلچینی از هر دو.

کار ساخت MongoDB اوایل سال 2007 آغاز شد اما موسسان شرکت، این خبر را تا دو سال بعد یعنی تا زمان انتشار عمومی محصول‌شان اعلام نکردند. یک سال پس از انتشار MongoDB توسعه‌دهندگان واقعا از آن خوش‌شان آمد اما چهار سال بعدی یعنی 2010 تا 2014 به‌گفته هوروویتز سال‌های تیره و تاری بود و آن‌ها برای بقای شرکت‌شان می‌جنگیدند.

در سال 2017 این شرکت وارد بورس نزدک (NASDAQ) شد و یکی از معدود کسب‌وکارهای اپن‌سورسی شد که به عرضه عمومی سهام خود اقدام می‌کرد. ارزش هر سهم شرکت در آغاز 24 دلار بود اما اکنون هر سهم آن بیش از 150 دلار می‌ارزد و ارزش شرکت به بیش از 8 میلیارد دلار رسیده است. وقتی از هوورویتز از چرایی عرضه اولیه سهام استارت‌آپ موفق‌شان سوال شد، او پاسخ داد که این کار خیلی کمک کرد تا شرکت جوان‌ آن‌ها مشتریان سرشناسی پیدا کند.

به‌گفته وی دلایل سنتی دیگری مانند نقدینگی نیز در این تصمیم‌گیری دخیل بوده است، اما علت اصلی عرضه سهام استارت‌آپ‌ MongoDB در بورس جلب اعتماد شرکت‌ها بود و این‌که به آن‌ها نشان داده شود کسب‌وکار MongoDB چقدر پایدار است، چون هیچ شرکتی دوست ندارد با پایگاه‌داده‌ای کار کند که بعد از دو سال در آن تخته می‌شود.  

صنعت 80 میلیارد دلاری پایگاه‌‌داده‌ها

هوروویتز در اظهارنظری که خود اذعان می‌کند شاید کمی جانب‌دارانه به نظر برسد می‌گوید، صنعت پایگاه‌داده رشد سرسام‌آوری دارد و شاید تا سال 2022 ارزش آن به 80 میلیارد دلار برسد (و تازه این رقم را دست پایین می‌داند). او می‌گوید، دنیای پایگاه‌داده دنیای بزرگی است؛ امروزه هر شرکتی با داده‌ها سروکار دارد و برخی از بزرگ‌ترین شرکت‌ها درباره مشتریان‌شان تقریبا به‌اندازه 100 سال داده دارند که اکنون می‌کوشند از آن چیزی دست‌گیرشان شود.  

از دید هوروویتز، با این‌همه داده شناور و شرکت‌هایی که برای تامین امنیت آن می‌ستیزند، وقوع اتفاقی پیش‌بینی نشده و بحران‌آفرین حتمی به نظر می‌رسد اما MongoDB محصولاتی عرضه می‌دارد تا از وقوع چنین اتفاقی پیش‌گیری کند.

یکی از محصولات MongoDB برای این منظور Stitch است که کاربر با استفاده از آن می‌تواند بی‌نیاز از سرور به داده‌های خود دسترسی یابد و نقاط مخاطره‌آفرینی را که ممکن است موجب دستبرد به داده‌ها یا بروز ضعف‌های دیگر شود، از کار بیاندازد.  

دیدگاه MongoDB درخصوص تبدیل کاربر به بازاریاب

هوروویتز در مقام مدیر فنی و یکی از موسسان شرکت، هنوز هم هر روز با MongoDB سروکار دارد و اکثر کدهایی که می‌نویسد نه برای آن، اما با استفاده از آن است. او می‌گوید: «دوست دارم یکی از اولین کسانی باشم که با قابلیت‌های جدید ور می‌رود، به همین خاطر هنوز دور و بر این محصول هستم.» به گفته وی، یکی از مهم‌ترین چیزهایی که شرکت از زمان آغاز به کار خود بر آن متمرکز بوده، این است که کاربرانش را تا جای ممکن به موفقیت برساند، که این نیز به نوبه خود هواداران بیشتری را جذب MongoDB می‌کند. استارت‌آپ‌ها با همین شیوه می‌توانند از مشتریان‌شان بازاریاب بسازند.  

هوروویتز می‌گوید: «وقتی مشغول ساخت MongoDB بودیم، بر دو چیز واقعا متمرکز بودیم: مدل سندگرا، و سیستم‌های توزیع‌مان. برای باقی چیزها دیدگاه‌مان این بود که لازم نیست چرخ را دوباره اختراع کنیم.» و می‌افزاید: «ما فقط بر آن چیزها تمرکز کردیم و سپس از آن‌جا بر کاربران‌مان متمرکز شدیم. ما باید نزد آن‌ها می‌رفتیم و به آن‌ها نشان می‌دادیم که چطور باید از MongoDB استفاده کنند تا موفق شوند، سپس طوری آن‌ها را به موفقیت می‌رساندیم که ماجرا را برای دوستان‌شان تعریف کنند.»

او می‌گوید: «الگوی اصلی موفقیت ما این بود. در این‌جا داشتن بودجه کلان برای بازاریابی یا خرید آگهی‌های پرزرق و برق مطرح نیست، در دو سال اول، ما یک نفر نیرو داشتیم که روی‌دادها را مدیریت می‌کرد، و تمام بودجه بازاریابی ما همین بود. نکته مهم این بود که کاربران را به بخش بازاریابی خودمان ملحق کنیم.