کتابهای تافلر به مدت چندین سال در شمار پرفروشترین کتابهای روز بوده است. به احتمال زیاد یکی از دلایل این امر را میتوان به شیوه نگارش نسبتاً ساده و سرراست او دانست که طبیعتاً از شیوه تفکر بیتکلف او نشات میگرفت. او با قلمی گویا و برا، جامعه آن روز و دنیای محافظهکار سرمایهداری را به نقد کشید و جنبههای مختلف اجتماعی و انسانی و روانی جوامعی که خود را با تحولات آینده همساز نمیکنند را متذکر شد و با جزئیاتی کمنظیر موج بزرگی را که در ورای جامعه صنعتی در حال پدیدار شدن بود، نشان داد.
شاید امروز که تحولات سرسامآور ناشی از پیشرفت فناوری، تمامی اشکال پیشین نظم و قدرت را به چالش کشیده است، بازخوانی اندیشههای او میتواند راهنمای اندیشمندانی باشد که بهدنبال یافتن قوانین جدید کسبوکار، تجارت، علم و صنعت، سرگرمی و سایر حوزههای مهم اجتماعی هستند.
بیایید سوالاتی ساده بپرسیم و ببینیم که اندیشمندان و جامعهشناسان امروز ما چگونه به آن پاسخ خواهند داد. سوالاتی که تافلر در حدود 50 سال پیش با پرسیدن آنها در مورد جامعه موج دوم توانست به ایدههایی شگرف برسد.
اینترنت اشیا دیگر یک مفهوم ذهنی نیست. درست است که این مفهوم در جامعه ما هنوز آنچنان عملیاتی نشده است و چندسالی مانده است تا ما آن را بهعنوان یک واقعیت در زندگی روزمره خود بپذیریم، اما در وجود آن در آینده نزدیک تردیدی نخواهد بود. از سوی دیگر، یکی از پایههای اصلی اینترنت اشیا بر حسگرهایی بنا شده است که مدام اطلاعات را از محیط اطرف – که شامل ما انسان ها هم میشود – می گیرند و به الگوریتمهایی برای تصمیمگیری میدهند. این الگوریتمها بهطور عمده بر هوش مصنوعی بنا شدهاند. یکی از دمدستترین مثالهایی که برای اینترنت اشیا بیان میشود یخچالی است که با صاحبش تماس میگیرد و در گوشی هوشمند او پیام میگذارد که شیر در یخچال تمام شده و یا خود با فروشگاه محله ارتباط میگیرد و سفارش مواد غذایی میدهد. اگرچه همین مثال آشنا هم پیچیدگیهای خاص خود را دارد و مستلزم آن است که حسگرها و الگوریتمهای زیادی فعال شوند، اما اشتباه خواهد بود که کاربرد اینترنت اشیا را در همین موضوعات خلاصه کنیم. بیتردید یکی از کاربردهای اساسی اینترنت اشیا محیطهای کاری اعم از ادارات، شرکتها و کارخانهها و مراکز خدماتی و رفاهی خواهند بود. در چنین محیطهایی است که گردآوری و تجمیع اطلاعات و بیرون کشیدن الگوهای کاربردی ارزش واقعی اینترنت اشیا را نشان میدهد. با این مقدمه بیایید کارگر یا کارمندی را تصور کنیم که تمام زمان کاری خود را تحت نظارت مستقیم و غیرمستقیم انواع حسگرها به سر میبرد. این سیستمها و الگوریتمهای هوش مصنوعی که اطلاعات بهدست آمده را تحلیل میکنند، میتوانند به راحتی محاسبه کنند که او در یک روز کاری، چند بار از جایش برخاسته، چندبار با تلفن صحبت کرده، چه چیزهایی را به چه کسانی گفته، چه تصمیمهای کاریای گرفته، با همکارانش چه حرفهایی را رد و بدل کرده و چگونه با آنها تعامل داشته است. بازدهی و بهروهوری کاری او کاملا قابل اندازهگیری است و احساسات و عواطف او نسبت به موسسهای که در آن کار میکند قابل رصد کردن است.
شاید برای موج دوم و انقلاب صنعتی که منادی علم مدیریتش، فردریک تیلور بود، این دانستهها حکم گنج بیپایانی را داشت. آن ها میتوانستند با ابن اطلاعات اندازه بگیرند که اگر کارگری بخواهد در یک زنجیره ماشینسازی، قطعهای را در اتومبیلی کاربگذارد، اگر قطعه را از بالای سرش منتقل کند زمان و انرژی کمتری میبرد یا از روبرو. اما آیا در عصر فراصنعتی نیز چنین شیوههای مدیریتی کماکان اعتبار دارد یا آنچه که آزادی کارگر در انجام دلخواه کارها نامیدهاند بر شیوههای تیلوری ارجح است؟ حدود یکصد سال پیش تیلور در حالی مشغول ارایه نظریات زمانسنجی و حرکتسنجی خود بود که پیش و پس از آن، تعدادی از برجستهترین متفکران قرن نوزده و بیست میلادی، موج دوم و انقلاب صنعتی سرمایهداری و دستآوردهای آن را آماج شدیدترین انتقادات خود قرار داده بودند.
اجازه بدهید به مثال اینترنت اشیا برگردیم. حجم غیرقابل تصوری از اطلاعات در اثر فعالیت انواع سنسورها و ابزارهای دیگر فراهم شده است. الگوریتمهای نرمافزاری نیز به این اطلاعات دسترسی دارند و میتوانند تحلیلهای منطقی خود را براساس اصول هوش مصنوعی از آن بیرون بکشند. آن ها حتی میتوانند «ببینند» که کارمند فرضی ما پس از خواندن جدیدترین بخشنامه مدیریت شرکت مبنی بر کاهش پاداشهای فصلی، ابروی سمت راستش را بالا داد یا ابروی سمت چپ را. از آنجا که سوابق رفتاری و هیجانی این کارمند پیش از این در انواع بانکها اطلاعاتی ثبت شده و الگوهای شخصیتی او کاملا کشف شده است، تحلیل واکنش او نسبت به این خبر خیلی دشوار نخواهد بود. شاید حتی پیش از آن که خود او، درک درستی از مفاد بخشنامه و درک و واکنش خود نسبت به آن داشته باشد، الگوریتمها توانستهاند او را در یکی از چندین طبقه هیجانی-رفتاری از پیش آماده برای این بخشنامه، جای دهند. این سناریو را میتوانیم همینطور تا هر کجا که بخواهیم ادامه دهیم. تا جایی که پس از کشمکشهای بسیار پیدا و پنهان کارمند و الگوریتمها، هنگامی که غروب به خانه باز میگردد، یخچال خانه او که تصمیم داشت برایش پیامی صوتی بفرستد که سر راهش شیر هم بخرد، با «ملاحظه» وضعیت آن روز او، از این کار منصرف میشود و تصمیم میگیرد که خود سفارش آن را به فروشگاه نزدیک خانه بدهد. البته احتمالا ما میدانیم که هوش مصنوعی یخچال یا خانه، دلش برای صاحبش نسوخته است، اما در اثر یادگیری عمیق ناشی از تکرار حوادثی این گونه و مجهز بودن به فناوری «محاسبات عاطفی» یا Emotional Computing میتواند تشخیص دهد که حالا وقتی نیست که بتواند چنین خواستهای از صاحبش داشته باشد؛ از طریق دستیار شخصی تلفن همراه کارمند ما، در جریان اوضاع بوده است و میداند که باید در چنین مواقعی دمای خانه و آب حمام را روی چه عددی تنظیم کند، نور و سایر متغیرهای محیطی را به گونهای کنترل کند که بتواند مناسبترین وضعیت را برای صاحبش فراهم کند.
تمامی این سناریو براین فرض استوار است که هوش مصنوعیِ محل کار یا خانه کارمند ما کاملا در خدمت اوست و هنوز «تصمیم» نگرفته است که بر عیله او قیامی را شکل دهد و یا این فرض که تمامی سیستمهای دخیل در این ماجرا سالم و امن بودهاند و هیچ سنسوری در هیچ کجا توسط هکری هک و کنترل نمیشده است؛ وگرنه، تمام سناریوی ما به هم میریزد و از نو باید سناریوی دیگری بنویسیم: روزی روزگاری هکری بود که به سیستمهای اینرنت اشیای خانه کارمندی نفوذ کرده بود و ...
بله، روزی روزگاری کارگر جوانی بود که در میانه قرن بیستم، به همراه همسرش، در یکی از ایالتهای غرب میانه ایالات متحده در کارخانهای کار جوشکاری میکرد. این کار باعث شد تا هم او و هم همسرش درک مستقیم و بیواسطهای از چگونگی کارکرد سیستم کارخانهای سرمایهداری داشته باشند. درکی که بعدها وقتی مرد خبرنگار بخش اقتصادی مجلات مشهوری مانند فورچون شد بسیار به کارش آمد. همین درک بود که به او کمک کرد تا سرانجام کار کردن برای نشریات را رها کند و در عین حال که با شرکتهای بزرگی مانند زیراکس و آیبیام در حوزههای تحقیقاتی و به ویژه هوش مصنوعی همکاری داشت، دست به تالیف چندین کتاب بسیار مهم بزند. کتابهایی که به سرنوشت انسان و تاثیر شگرف فناوریهای نوین بر آن در آستانه قرن بیستویکم نگاهی تازه افکنده بودند. نخستین کتاب او «شوک آینده» چندین سال عنوان پرفروشترین کتاب را از آن خود کرد. «موج سوم»، «جابجایی در قدرت» از کتابهای مهم او به شمار میروند که در نیمه دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد شمسی توسط دکتر شهیندخت خوارزمی به فارسی برگردانده شد. آری، چه با نظریات این کارگر پیشین و آیندهپژوه بعد موافق باشیم و یا کاملا با او از در مخالفت درآییم، نمی توانیم آلوین تافلر را نادیده بگیریم؛ به ویژه امروز که بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم که در برابر هجوم موج سهمگین فناوری در باره خود، جامعه خود و آینده خود اندیشه کنیم.
ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را میتوانید از کتابخانههای عمومی سراسر کشور و نیز از دکههای روزنامهفروشی تهیه نمائید.
ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه
ثبت اشتراک نسخه آنلاین
کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکهها
- برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network اینجا کلیک کنید.
کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون
- اگر قصد یادگیری برنامهنویسی را دارید ولی هیچ پیشزمینهای ندارید اینجا کلیک کنید.
نظر شما چیست؟