جاستین روزنشتاین سیستم عامل لپتاپ خود را دستکاری کرده تا رددیت را مسدود کند، اسنپچت را برای خود ممنوع کرد، بهدلیل اینکه آن را با مواد مخدر یکسان میپندارد و همچنین محدودیتهایی را در استفاده از فیسبوک برای خود قائل شده است. اما اینها کافی نبودند. در ماه آگوست، این مدیر فنی 34 ساله یک گام اساسی در جهت محدود کردن شبکههای اجتماعی و دیگر فناوریهای اعتیادآور برداشته است. روزنشتاین یک آیفون جدید خریداری کرد و به دستیار خود دستور داد تا ویژگی کنترل والدین را در آن تنظیم کند تا دیگر نتواند هر برنامهای را دانلود کند. به نظر میرسد روزنشتاین که زمانی در گوگل به ساخت Gchat کمک میکرد و در حال حاضر هم یک شرکت سانفرانسیسکویی را اداره میکند، بیشتر نگران تأثیرات روانی این مسئله بر روی افرادی است که بنا به تحقیقات صورت گرفته در روز 2617 بار گوشی خود را لمس میکنند، با انگشت صفحهاش را به این طور و آن طرف میکشند و یا روی آن ضربه میزنند. بهغیر از اعتیاد کاربران، این نگرانی وجود دارد که این فناوریها به توجه جزئی مداوم کمک و بهشدت توانایی افراد برای تمرکز را محدود میکنند و احتمالاً IQ را کاهش میدهند. یک مطالعه جدید نشان میدهد که حتی حضور گوشیهای هوشمند بهتنهایی ظرفیت شناختی را از بین میبرد، حتی زمانی که دستگاه خاموش است. روزنشتاین میگوید: «همه ما دائم مضطرب و پریشان هستیم.»
نماد دوستداشتنی Like بر پایه دقیقترین تحلیلهای روانشناسی شکل گرفت
در سال 2007، روزنشتاین جزء گروه کوچکی از کارمندان فیسبوک بود که تصمیم گرفتند مسیری با حداقل سختی (فقط با یک کلیک) را برای «ارسال ذرات کوچک انرژی مثبت» در آن سکو ایجاد کند. بله ویژگی like فیسبوک که به گفته روزنشتاین یک موفقیت بسیار بزرگ بود، از آنجا که آدمها از تشویقهای کوتاهمدتی که ناشی از تأیید اجتماعی است، لذت میبرند. مشارکت و تعامل بین آنها افزایش مییابد، در حالی که فیسبوک اطلاعات ارزشمند مربوط به علایق کاربران را جمعآوری میکرد و میتوانست آنها را به تبلیغکنندگان بفروشد. این ایده خیلی زود توسط توییتر با لایکهایی به شکل قلب (که قبلاً favorite به شکل ستاره بود)، اینستاگرام و اپها و وبسایتهای بیشمار دیگر کپیبرداری شد.
لاه پرلمن همکار روزنشتاین، مدیر تولید در فیسبوک و عضو تیم سازنده like در فیسبوک است که در سال 2009، این ویژگی را در وبلاگ معرفی کرد، او حالا 35 سال دارد و یک تصویرگر است. او هم تأیید کرد که تمایلی به لایکها و دیگر حلقههای بازخوردی اعتیادآور ندارد. او یک پلاگین مرورگر وب نصب کرده تا اخبار فیسبوک را بهکلی ریشهکن کند و یک مدیر شبکه اجتماعی استخدام کرده تا بر صفحه فیسبوک او نظارت داشته باشد تا خودش مجبور به این کار نشود. به گفته روزنشتاین: «دلیلی که فکر میکنم صحبت کردن در مورد این موضوع میتواند مهم باشد، این است که ما احتمالاً آخرین نسلی هستیم که زندگی در گذشته را به خاطر دارد، آخرین نسلی که میتواند تلفنهایی را به خاطر بیاورد که به دیوار نصب میشدند.» این طور که معلوم است بسیاری از این تکنسینهای جوان از محصولات خود دوری میکنند و فرزندان خود را به مدارس نخبگان دره سیلیکون میفرستند که استفاده از آیفون، آیپد و حتی لپتاپ در آنجا ممنوع است.
ایال 39 ساله نویسنده کتاب «قلاب: چگونه محصولات معتادکننده تولید کنیم» چندین سال مشاور صنعت فناوری بود، او تکنیکهایی را آموزش میدهد که با مطالعه دقیق نحوه عملکرد غولهای دره سیلیکون، آنها را توسعه داده است. وی در کتاب خود مینویسد: «فناوریهایی که ما استفاده میکنیم، اگر نگوییم کاملاً اعتیادآور اما اجباری شدهاند. نگاه انداختن به اعلان پیامها وسوسهانگیز است. برای شما جذاب است که چند دقیقهای سری به فیسبوک، یوتیوب یا توییتر بزنید، ولی یک ساعت بعد میبینید که همچنان مشغول بالا و پایین کردن صفحهها و ضربه زدن روی آنها هستید.» هیچکدام از این کارها اتفاقی نیستند، اینها کارهایی هستند که طراحان قصد انجامش را داشتند.
او توضیح میدهد که از ترفندهای روانشناختی ظریف میتوان برای ایجاد این عادتها در افراد استفاده کرد، برای مثال تغییر پاداشهایی که افراد به خاطر نشان دادن اشتیاق و علاقه دریافت میکنند یا بهرهبرداری از احساسات منفی که میتوانند همانند تحریککنندهها عمل کنند. ایال در کتاب خود مینویسد: «احساس خستگی، تنهایی، ناامیدی، سردرگمی و تردید اغلب با درد یا ناراحتی جزئی همراه هستند، ولی برای تسکین این احساسات منفی، اقداماتی سریع و اغلب بیفکرانهای صورت میگیرد.» او به نگرانیهایی که درخصوص دستکاریهای فناورانه وجود دارند، اشاره میکند و این کار را بهنوعی مضر و غیراخلاقی میداند و به مخاطبان خود هشدار میدهد مراقب باشند تا مورد سوءاستفاده این طراحیهای مجابکننده قرار نگیرند. او از تکنیکهایی که آموزش میدهد دفاع میکند و مقایسه اعتیاد به فناوری و اعتیاد به مواد مخدر را تحقیرآمیز میداند. «ما نباید یک شیرینیپز را بهخاطر پختن شیرینیهای خوشمزه سرزنش کنیم، ما نمیتوانیم سازندگان فناوری را بهخاطر تولید محصولات خوبشان که خودمان میخواهیم از آنها استفاده کنیم، سرزنش کنیم. البته این همان کاری است که شرکتهای فناوری انجام میدهند. آیا شما چیزی غیر از این میخواهید؟»
شکل 1 - جاستین روزنشتاین مهندس سابق در گوگل و فیسبوک که به ساخته شدن دکمه like کمک کرد.
نوابغ فناوری دیگر نمیخواهند خود و اعضای خانوادهشان همیشه از فناوری استفاده کنند
ایال برای مقاومت در برابر جذابیت و فریبندگی این فناوریها چند راهنمایی شخصی ارائه میدهد. او میگوید که از یک افزونه کروم بهنام DF YouTube استفاده میکند که بسیاری از آن محرکهای خارجی را از بین میبرد. او در کتابش یک اپ بهنام Pocket Points را پیشنهاد میدهد که به شما بهخاطر استفاده نکردن از گوشیتان زمانی که به تمرکز نیاز دارید، جایزه میدهد. او میگوید که حتی برای محافظت از خانوادهاش در خانه خود یک تایمر خروجی نصب کرده که به روتر وصل است و هر روز در یک ساعت معین دسترسی به اینترنت را قطع میکند. «این ایده بهخاطر آن است که به یاد بیاوریم ما ضعیف و ناتوان نیستیم، بلکه تحت کنترل هستیم.» اگر آدمهایی که خود این فناوریها را ساختهاند این گونه برای خلاص شدن از آنها دست به اقدامات سختگیرانه میزنند، آیا انتظار میرود که بقیه ما اختیار یا اراده آزاد خود را به نمایش بگذاریم؟
ما به اشتباه تصور میکنیم در انتخاب و بهکارگیری فناوریها آزادی عمل داریم
تریستان هریس 33 ساله کارمند سابق گوگل و منتقد امروز صنعت فناوری میگوید: «همگی ما به این سیستمها وصل شدهایم. ذهنهای ما ممکن است ربوده شوند. انتخابهای ما آنقدرها هم که فکر میکنیم آزادانه نیستند.» هریس تأکید میکند که میلیاردها نفر در دنیا حق انتخاب چندانی درباره استفاده کردن یا نکردن از این فناوریهای همهگیر و رایج را ندارند و اکثر آنها از روشهای نامرئی که یک عده در دره سیلیکون از طریق آنها زندگی افراد را شکل میدهند، آگاه نیستند. هریس یک دانشجوی سرکش و بهنوعی افشاگر است، او از قدرت بزرگی که در شرکتهای فناوری انباشته شده و راههای استفاده این شرکتها از این قدرت و نفوذ پرده برمیدارد. وی میگوید: «تعداد انگشتشماری از افراد در تعداد معدودی از شرکتهای فناوری، با انتخابهای خود ذهن و افکار مردم را هدایت میکنند. به نظر من هیچ مشکلی بحرانیتر از این نیست، این کار دموکراسی ما را به هم میریزد، توانایی ما را برای داشتن مکالمات و ارتباطهایی که میخواهیم با همدیگر داشته باشیم، تغییر میدهد.» همه چیز از سال 2013 شروع شد، وقتی که او بهعنوان مدیر محصولات در گوگل کار میکرد و یک یادداشت تحریکآمیز (یک فراخوان برای به حداقل رساندن حواسپرتی و احترام به توجه کاربر) را به 10 همکار نزدیک خود ارسال کرد. این یادداشت بین 5000 کارمند گوگل از جمله مدیران ارشد این شرکت که شغل جدید و تأثیرگذاری را به او پاداش داده بودند، پخش شد. وقتی هریس نگاهی به گذشته میاندازد، میبیند که نقش او به یک نقش حاشیهای تنزل پیدا کرده بود. او میگوید: «من هیچ ساختار حمایتی اجتماعی نداشتم و باید در یک گوشه مینشستم، فکر میکردم، میخواندم و میفهمیدم.» او کشف کرد که چگونه لینکدین، از نیاز آدمها به تعامل اجتماعی برای گسترش شبکه خود بهرهبرداری میکند. چگونه یوتیوب به طور خودکار ویدئوها و قسمتهای بعدی را پخش میکند و کاربران حتی از این حق انتخاب که آیا میخواهند ویدئوها را تماشا کنند یا نه، محروم هستند. تکنیکهایی که این شرکتها استفاده میکنند، همیشه عمومی نیستند. این تکنیکها را میتوان از نظر الگوریتمی برای هر فرد طراحی کرد. برای مثال گزارشهای فاش شده از فیسبوک نشان داد که این شرکت میتواند تشخیص دهد که چه زمانی نوجوانان احساس ناامنی، بیارزشی و نیاز به افزایش اعتماد به نفس میکنند.
دکمه قرمز برنامههای امروزی کاری بیش از یک کلیک ساده انجام میدهد
شرکتهای فنی میتوانند از این آسیبپذیریها بهرهبرداری کنند و آدمها را به دام بیاندازند و گرفتار کنند. هریس بر این باور است که شرکتهای فناوری هرگز عمدی نمیخواهند محصولات اعتیادآور بسازند. آنها به انگیزههای یک اقتصاد تبلیغاتی پاسخ میدهند و تکنیکهایی را آزمایش میکنند که میتوانند توجه مردم را به خود جلب کنند، حتی به طور تصادفی با طرحهای بسیار مؤثر مواجه میشوند. دوستی به هریس گفت که طراحان از ابتدا تصمیم داشتند که آیکن اعلان که افراد را از فعالیتهای جدید همچون friend requests یا likes آگاه میکند، به رنگ آبی باشد. چون این رنگ با سبک فیسبوک مطابقت داشت، به نظر میرسید فکری دقیق و بیخطر باشد، اما هیچکس از آن استفاده نکرد. بعد آنها این آیکن را به رنگ قرمز تغییر دادند و البته همه از آن استفاده کردند.
شکل 2 - تریستان هریس کارمند سابق گوگل در حال حاضر یک منتقد صنعت فناوری است.
آیکن قرمز در حال حاضر همهجا هست. هنگامی که کاربران دهها یا صدها بار در روز نگاهی به گوشی هوشمند خود میاندازند، با نقطههای قرمز کوچک در کنار اپهایشان مواجه میشوند که از شما میخواهند روی آنها ضربه بزنید. هریس میگوید: «قرمز رنگ تحریککننده است، به همین دلیل بهعنوان علامت هشدار استفاده میشود.» هریس میگوید که در طراحیهای اغواکننده از همین حساسیتهای روانی استفاده میشود. وقتی ما روی اپهایی با آیکن قرمز رنگ ضربه میزنیم، نمیدانیم که آیا با یک ایمیل جالب مواجه میشویم یا با حجم زیادی از لایکها یا هیچچیز. همین احتمالات است که استفاده از آنها را اجباری میسازد. درباره نحوه عملکرد مکانیسم pull-to-refresh وضعیت به همین صورت است، به این ترتیب که کاربران صفحه را بهسمت پایین میکشند، مکث میکنند و صبر میکنند تا ببینند چه محتوایی ظاهر میشود، این ویژگی خیلی زود به یکی از ویژگیهای طراحی اعتیادآور و همهجا حاضر در فناوری مدرن تبدیل شد. هریس میگوید: «این مکانیسم همانند ماشینهای سکهای عمل میکند، هر زمان که صفحه را به سمت پایین میکشید، نمیدانید که محتوای بعدی چیست، گاهی اوقات یک عکس زیبا است و گاهی اوقات فقط یک تبلیغ.»
فناوری اطلاعرسانی از طریق فشار
لورن بریچتر طراح مکانیسمی به نام pull-to-refresh است که اولین بار برای بهروزرسانی فیدهای توییتر استفاده شد. او بهخاطر طرحهای هوشمندانه و حسی تا حد زیادی مورد تحسین جامعه برنامهسازان قرار دارد. او میگوید که هرگز قصد نداشته است طراحی اعتیادآوری داشته باشد، اما مقایسه آن با ماشینهای سکهای را هم انکار نمیکند. بریچتر این ویژگی را در سال 2009 برای Tweetie (استارتآپ خودش) ایجاد کرد، اساساً به این دلیل که نمیتوانست جایی را برای گنجاندن دکمه refresh در اپ خود پیدا کند. نگه داشتن و کشیدن فید بهسمت پایین برای بهروزرسانی کردن، به نظر یک راهکار «هوشمندانه و جالب» بود. یک سال بعد توییتر شرکت Tweetie را خریداری و ویژگی pull-to-refresh را به اپ خود اضافه کرد. از آن زمان به بعد این طرح به یکی از ویژگیهایی تبدیل شد که بهشکل گسترده در اپها شبیهسازی میشد. عمل کشیدن صفحه بهسمت پایین نیاز میلیونها کاربر را برآورده میکرد. در عصر فناوری اطلاعرسانی از طریق فشار یا push notification اپها میتوانند به صورت خودکار محتوای خود را بدون نیاز به اشاره کاربر بهروزرسانی کنند. بریچتر میگوید این ویژگی را خیلی راحت میتوان کنار گذاشت. اما این ویژگی همانند یک عملکرد روانشناسانه عمل میکند. اگر افرادی که با ماشینهای سکهای بازی میکنند، خودشان اهرم این ماشینها را پایین نکشند، خیلی جنبه اعتیادآور پیدا نمیکند. بریچتر اما مقایسه دیگری را میپسندد. بهنظر او ویژگی pull-to-refresh بیشتر شبیه دکمه «بستن در» در برخی آسانسورها است که درها را به طور خودکار میبندد. «مردم دوست دارند که این دکمه را فشار دهند.» او میگوید: «گوشیهای هوشمند ابزارهای مفیدی هستند، اما اعتیادآورند. pull-to-refresh اعتیادآور است. پس چیزهای خوبی نیستند. وقتی روی این ویژگیها کار میکردم، سن و سال چندانی نداشتم و خیلی در موردشان فکر نکردم و حالا هم بهخاطر اینکه این نکات را نادیده گرفتم، پشیمانم.» ظاهراً همه در حوزه خود احساس گناه نمیکنند. جاستین سانتاماریا و کریس مارسلینو دو مخترعی هستند که بهخاطر مدیریت
notification connections و نمایش icon badges در فهرست ثبت اختراع اپل قرار گرفتند. آنها بیست و چند سال بیشتر نداشتند که توسط اپل استخدام شدند تا روی آیفون کار کنند. آنها بهعنوان مهندس پشت پرده بر روی فناوری اطلاعرسانی از طریق فشار (push-notification) کار میکردند. این ویژگی در سال 2009 برای فعال کردن هشدارهای زمان واقعی و بهروزرسانیها، به صدها هزار توسعهدهنده نرمافزار شخص ثالث معرفی شد. این یک تغییر انقلابی بود و زیرساختی را برای بسیاری از تجربیاتی که در حال حاضر بخشی از زندگی روزمره مردم را شکل میدهند، ارائه داد؛ از اوبر گرفته تا تماس با اسکایپ برای دریافت بهروزرسانی خبرهای فوری.
جیمز ویلیامز معتقد است که صحبت از ویرانشهر باورنکردنی و اغراقآمیز است. این راهبردشناس سابق گوگل که سیستم اندازهگیری متریک را برای کسب و کار تبلیغاتی این شرکت ساخته است، این صنعت را بزرگترین، استانداردترین و متمرکزترین شکل کنترل توجه در تاریخ بشری توصیف میکند.
شکل 3 - دفتر فیسبوک در منلو پارک کالیفرنیا. ویژگی معروف like این شرکت که سازندگانش آن را دینگ دینگهای امیدبخش از یک شبه لذت توصیف میکنند.
سال گذشته، ویلیامز 35 ساله گوگل را ترک کرد و مشغول تکمیل دکتری خود در زمینه اخلاقیات در طراحیهای قانعکننده شد. در واقع این کار زمینهای شد تا این سؤال که آیا دموکراسی میتواند عصر جدید فناوری را زنده نگه دارد، دوباره در ذهن او مطرح شود. او میگوید این سؤال سالها پیش به ذهنش رسیده بود، زمانی که متوجه شد دور و برش را فناوریهایی گرفتهاند که مانع تمرکز وی روی کارهایی میشوند که برای انجام آنها نیاز به تمرکز دارد. «آیا فناوری نباید کاملاً عکس این کار را انجام دهد؟»
او میگوید: «87 درصد مردم با گوشیهای هوشمند خود میخوابند و بیدار میشوند.» در حال حاضر کل جهان یک منشور جدید دارد که از طریق آن سیاست را درک میکنند و ویلیامز نگران آن است که این مسئله پیامدهای عمیقتری داشته باشد. او میگوید همان نیروهایی که شرکتهای فناوری را با ترفندهای طراحی به دام میاندازند، آنها را نیز تشویق میکنند تا دنیا را بهسمت اجباری و وسوسهانگیز شدن پیش ببرند. اقتصاد توجه موجب طراحی فناوریهایی میشود که توجه ما را جذب میکنند و به همین منظور برای انگیزههای ما بیشتر از نیات ما ارزش قائلند. یعنی به مسائل احساسی بیشتر از نکات ظریف و دقیق اهمیت میدهند. رسانههای خبری به طور فزاینده در خدمت شرکتهای فناوری هستند و باید طبق قوانین اقتصاد توجه عمل کنند تا برای بقای خود افراد را احساساتی کنند، به دام بیاندازند و سرگرم کنند.
شکل 4 - لورن بریچتر طراح ویژگی pull-to-push که در حال حاضر در اپهای زیادی مورد استفاده قرار میگیرد.
پویاییشناسی اقتصاد توجه از لحاظ ساختاری در جهت تضعیف اراده انسان است. اگر سیاست بیانکننده اراده ما انسانها در سطح فردی و جمعی است، پس اقتصاد توجه به طور مستقیم به فرضیاتی که دموکراسی بر پایه آنها بنا شده است آسیب میزند. اگر اپل، فیسبوک، گوگل، توییتر، اینستاگرام و اسنپ چت بهتدریج قابلیت کنترل ذهن را در ما تضعیف میکنند، آیا دیگر جایی برای دموکراسی باقی میماند؟ اگر چنین اتفاقی بیافتد آیا قادر به تشخیص آن هستیم؟ اگر نتوانیم تشخیص دهیم، از کجا بفهمیم که تاکنون اتفاق نیافتاده باشد؟
ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را میتوانید از کتابخانههای عمومی سراسر کشور و نیز از دکههای روزنامهفروشی تهیه نمائید.
ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه
ثبت اشتراک نسخه آنلاین
کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکهها
- برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network اینجا کلیک کنید.
کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون
- اگر قصد یادگیری برنامهنویسی را دارید ولی هیچ پیشزمینهای ندارید اینجا کلیک کنید.
نظر شما چیست؟