این مطلب یکی از مقالات پرونده ویژه «اینترنت اشیا» است. برای دانلود کل پرونده ویژه اینجا کلیک کنید.
يک پرسش بزرگ
کسبوکارها گونه نوينی از کامپيوترها را میپذيرند
آيا شرکتها آمادهاند خود را با ميلياردها کامپيوتری هماهنگ کنند که قرار است روزانه به اينترنت بپيوندند؟
صنعت فناوری دارد خود را برای اينترنت اشیا آماده میکند؛ گونهای از محاسبات که مشخصهاش کامپيوترهای کوچک و اغلب غیر هوشمند، و معمولاً بهصورت نهفته و ناديدنی هستند که درون وسيلههای گوناگون جاسازی میشوند. اين وسيلهها میتوانند (با کمک حسگرها) دادههای محيط را حس و منتقل يا شيوههای جديدی را برای کنترل آن ارائه کنند. بيش از يک دهه است که تکنولوژيستها درباره يورش پيوسته اين وسيلههای همهجا حاضر، پيشبينی و اظهار نظر میکنند. ديويد بلاو، در دانشگاه ميشيگان، آزمايشگاهی را رهبری میکند که يکی از دستآوردهای آن ساخت کامپيوترهایی بهاندازه حرف o است. او میگويد، برای يافتن نامی مناسب برای آن لفاظیهای زيادی صورت گرفته است، اما در اينباره که دستآورد فوق، نشانههای پيدايش گونهای جديد از کامپيوترها است، ترديد چندانی وجود ندارد. يکی از ويژگیهایکليدی اين کامپيوترها تراشههای رادیویی بسيار ارزانشان است که درست درون سيليکون چاپ شدهاند.
60 ريزپردازنده در هر خودروی جديد معمولی
تلفن هوشمند شما هم يکی از آن تراشهها را دارد. قيمت اين تراشهها دارد به حدود 5 دلار کاهش میيابد. اين تراشهها ارزانتر میشوند و وسيلههای بيشتری میتوانند به اينترنت اشیا بپيوندند؛ حتی وسيلههایی مانند لولههای زهکشی يا سطلهای زباله. پژوهشگران دانشگاه برکلی کاليفرنيا موفق شدهاند کامپيوترهایی بهاندازه ته سوزن طراحی کنند که دادهها را درون مغز گردآوری و آنرا از طريق جمجمه منتقل میکنند. نظر آنها اين است که جسم انسان نيز روزی به شبکه خواهد پيوست. شايد همه اين چيزها باورناپذير و زيادی تخيلی بهنظر برسند. آيا بهراستی فنجان قهوه هوشمند يا يخچالی با مرورگر وب بهکار همه میآيد؟ خيلی از اختراعها اغلب مسخره بهنظر میرسند. در ازای هر برنامه کاربردی يا اپ خوبی که جای خالي آن روی دستگاههای کوچک و بزرگ امروزی محسوس بود، میتوان ترکيب ديگری متشکل از کامپيوتر و حسگر را بهکار گرفت که بر توانمندی اين دستگاهها میافزايند.برای مثال، از سال 2007 بهاين سو همه خودروهای توليدی ايالات متحده در هر لاستيک تراشهای دارند که فشار آنرا اندازه میگيرد و دادههای مربوطه را بهصورت راديویی به کامپيوتر مرکزی خودرو میفرستد. اين تازه آغازی است برای روندی که در آينده نيز تداوم خواهد داشت. بهگفته مرکز پژوهشهای خودروی ايالات متحده(Center for Automotive Research Electronics)، هر خودرو در اين کشور بهطور ميانگين 60 ريزپردازنده دارد و 40 درصد هزينه ساخت هر خودرو به سامانههای الکترونيکی بهکار رفته در آن مربوط است. اينترنت اشیا بهويژه برای شرکتهایی مانند سيسکو که کارشان فروش تجهيزات شبکه است، اهميت زيادی دارد.
در ازای هر برنامه کاربردی يا اپ خوبی که جای خالي آن روی دستگاههای کوچک و بزرگ امروزی محسوس بود، میتوان ترکيب ديگری متشکل از کامپيوتر و حسگر را بهکار گرفت که بر توانمندی اين دستگاهها میافزايند.
سيسکو مشتاقانه پيشبينی میکند که ظرف شش سال آينده ممکن است 50 ميليارد وسيله به شبکههای ارتباطی متصل باشند که در مقايسه با 10 ميليارد دستگاه گوشی موبايل و کامپيوتر شخصی کنونی در جهان رقم بسيار بيشتری است. يکی ديگر از حيطههایی که از اين پديده سود سرشاری میبرد، صنعت 300 ميليارد دلاری نيمهرساناها است. بلاو به اين موضوع اشاره میکند که در هر دوران، گونه جديدی از محاسبات سر برآورده و درآمد کل حاصل از آن بيشتر از گونههای پيش از خود بوده است. پس اگر اين رويه ادامه داشته باشد، یعنی اين که اينترنت اشیا از آنچه اينک وجود دارد، بزرگتر خواهد بود. هر تغيير و دگرگونی، رنج و زحمت هم دارد. شرکتهای بزرگی مانند اينتل از همگرایی سريع تلفنهای هوشمند گيج و مبهوت شدهاند. اينتل با تراشههای قدرتمند اما پرمصرف خود از قافله تلفنهای همراه عقب افتاد. مايکروسافت نيز همينگونه شد. اينک شرکتهایی مانند اين دو در تلاش هستند تا برای ترکيب نرمافزار، واسطکاربر، و پردازنده، در آينده فرمول کارآمد و موفقی پيدا کنند. فقط شرکتهای فناوری نيستند که بايد در چنين برههای بههوش باشند. مارشال وان آلستين، استاد دانشگاه بوستون، در توضيح علت اين امر میگويد: «هرچه کالاهای عادی و روزانه بيشتری (به شبکه) متصل میشوند، ممکن است سازندگان اين کالاها بهسوی کسبوکار ديگری متمايل شوند که تا پيش از اين برای آنها حيطه ناآشنایی بود: تجارت اطلاعات.»
شکل1: هرچه کامپيوترهای برخوردار از امکانات بیسيم ارزانتر میشوند، میتوان اشیای بيشتری مانند حسگرهای موجود در لولههای زهکشی، دستگاههای کارخانه، چراغها، و وسايل خانگی را به اينترنت متصل کرد.
ساخت عينک يک چيز است و توليد کردن عينکی که میتواند به شبکه متصل شود، يک چيز ديگر. سرويسهای نوين میتوانند ارزشی مضاف بر ارزش خود کالا را به آن بيافزايند. تا جایی که شايد روزی همان شرکت توليدکننده عينک (هوشمند) متوجه شود، دادههایی که توسط عينکهایش گردآوری میشوند، از خود عينک ارزشمندتر هستند. يکی از پرسشهایی که در اينجا مطرح میشود اين است که با متصل شدن وسيلههای عادی و روزانه به شبکه چه کسبوکارهای جديدی سر بر خواهند آورد؟ مروری بر کسبوکار شرکت Nest Labs، بهعنوان یک نمونه، در يافتن پاسخ به ما کمک میکند. کار شرکت نِست (Nest) که امسال توسط گوگل تصاحب شد، ساخت ترموستاتهای هوشمند خوشطرحی است که به اينترنت متصل میشوند. نِست با اينکار خود بر ديگر شرکتهای توليدکننده ترموستات پيشی گرفته است. نِست که اينک شبکهای از ترموستاتهای قابل کنترل از راه دور را در اختيار دارد، ارائه سرويس به ابزارهای برقی را آغاز کرده است: نست میتواند در روزهایی از سال که هوا خيلی گرم است، دستگاههای تهويه هوای مشتريان خود را بهصورت گزينشی (و از راه دور) خاموش کند تا ميزان تقاضا برای برق تحت کنترل درآيد. البته آزمايشهای نِست با ابزارهایی که به ترموستاتهای هوشمند اين شرکت مجهز هستند هنوز گستره کوچکی را در بر میگيرد. شايد يک روز همين چند بيتی که (توسط ترموستاتهای هوشمند) بهروی شبکه ارسال میشود، يکی دو نيروگاه برق را از چرخه نياز و تقاضا خارج کند. جای شگفتی نبود که امسال جف ايملت، مديرعامل جنرال الکتريک، بزرگترين شرکت توليدی جهان، در نامه سالانه خود برای سهامداران، به سرمايهگذاران شرکت گفت: «هر شرکت صنعتی يک شرکت نرمافزاری خواهد شد.»
هيچکس بهدرستی نمیداند چه نوع محاسباتی بر اينترنت اشیا حاکم خواهد شد.
گوردون بل، از پژوهشگران مايکروسافت و يکی از پيشگامان انقلاب نوين کامپيوتر، بر اين باور است که هيچکس بهدرستی نمیداند چه نوع محاسباتی بر اينترنت اشیا حاکم خواهد شد. اما میافزايد که از اين بابت جای شگفتی نيست. کامپيوتر شخصی و اسمارتفون نيز تنها پس از آنکه توسعه پيدا کردند، اهميت خود را نشان دادند. به گفته وی، اينترنت اشیا میخواهد نشان دهد که در آينده بخش گستردهتری از جهان ما به بخشی از شبکه مبدل خواهد شد. اين همان چيزی است که دارد اتفاق میافتد. ما داريم جهان را به درون کامپيوتر جذب میکنيم. اين يعنی، کامپيوترهای هرچه بيشتر و بيشتر.
رهبران
اقتصاد اينترنت اشیا
يک اقتصاددان میگويد: «با افزايش شمار وسيلههای روزمرهای که به اينترنت اشیا میپيوندند، خودتان را برای پيامدهای شبکه آماده کنيد.»
سازندگان کالاهای گوناگون برای رقابت با يکديگر کارخانههای هرچه بزرگتری میسازند تا محصولات هرچه ارزانتری توليدکنند. اما وقتی از کالاهایی سخن میگوييم که میتوانند با هم ارتباط برقرار کنند، پای گونه بسيار متفاوتی از اقتصاد به ميان کشيده میشود. اين را اثر شبکه (network effect) میناميم؛ پديدهای است که ضمن آن هر کاربر جديدی که از آن کالا استفاده میکند، بر ارزش آن میافزايد. تلفن را در يک سده پيش در نظر بگيريد. هرچه شمار بيشتری از مردم به استفاده از اختراع گراهام بل روی میآوردند، اين وسيله برای همه مردم ارزش بيشتری میيافت. درنتيجه، حتی خود بل هم تصورش را نمیکرد که اختراعش برای انبوهی از کسبوکارهای جديد به چنين پلتفرمی تبديل شود.
«بيشتر شرکتها با افزودن امکانات جديد به محصولات با هم رقابت میکنند. کار آنها طوری نبوده که به نحوه افزودن گروههای جديد يا آثار شبکه بيانديشند.»
اينک که رفتهرفته وسيلههای بيشتری، از چراغهای خيابان گرفته تا توربينهای بادی و خودروها، در حال پیوستن به شبکهها هستند، موقعيتی پديد آمده است تا پلتفرمهای جديد نيز به اين شبکهها بپيوندند. برای همين است که بعضی از شرکتها به پندهای مارشال وان آلستين، استاد دانشگاه بوستون که درباره اقتصاد هرزنامهها و شبکههای اجتماعی مطالعه کرده است، گوش میسپارند. وان آلستين اين روزها دارد درباره «اقتصاد پلتفرم» يا علت موفقيت شرکتهایی مانند Uber، اپل و آمازون تحقيق میکند و اينکه کداميک از توليدکنندگان سنتی کالا میتواند از اين شرکتها دنبالهروی کند.
آيا اتصال وسايل عادی مانند توستر به اينترنت، باعث خواهد شد تا پلتفرم جديدی سربرآورد؟
بله، البته. اما نمیتوانيد در مرحله اتصالپذيری (connectivity) متوقف شويد. بیشترین اشتباه تکنولوژيستها اين است که در مرحله استانداردها و درنتيجه اتصالها متوقف میمانند. شما بايد علتها و انگيزههایی ايجاد کنيد تا مردم بر ارزش اين پديده بيافزايند که بیشتر به معنی هموار شدن شرايط برای بازترکيب امکانات به شيوههایی است که شما، بهعنوان طراح اصلی، نمیتوانيد آن را پيشبينی کنيد. مردم کاربردهای آیفون را در صدها هزار برنامهای ترکيب کردهاند که اپل هرگز حتی تصورش را هم نمیکرد. اگر اينترنت اشیا را بهدرستی طراحی کنيد، همين موقعيت را پديد میآورد.
مثال اين رويداد چيست؟
فيليپس لايتينگ (زيرمجموعه شرکت فيليپس) با من تماس گرفته بود. آنها دارند به چراغهای الایدی خود يک سری واسط برنامهنويسی (API) اضافه میکنند که (درنتيجه بهرهگيری و برنامهنويسی با آنها) هر کسی بتواند ميليونها رنگ ايجاد کند و برای ايجاد مودهای گوناگون يا تولید رنگهای غروب آفتاب در يکی از سفرهای مورد علاقه خود ميليونها برنامه بسازد. هنگام مطالعه بازار سهام میتوانيد نورها را بسته به شرايط اين بازار تغيير دهيد. اينترنت اشیا اين است و آنها دارند درهايش را بهروی همه میگشايند.
آيا شرکتهای توليدی برای ايجاد چنين گذاری (دورانی) موقعيت دشواری خواهند داشت؟
آنها در رويارویی با مدلهای ذهنی شرايط واقعاً دشواری دارند. جالب است که بيشتر شرکتها با افزودن امکانات جديد به محصولات خود با هم رقابت میکنند. کسبوکارشان تا پيش از اين از آنها نمیخواست تا به نحوه افزودن گروههای (مشارکتی) جديد و آثار شبکه بيانديشند. نکته اینجا است که مدلهای کسبوکار پلتفرم مثل بازی شطرنج سهبعدی است.
برآورد میکنيد که نيمی از 20 شرکت برتر جهان، مانند گوگل، صاحب پلتفرم هستند؛ چرا برد با آنها است؟
بحث داغی وجود دارد که میگويد پلتفرمها هميشه بر محصولات چيره میشوند. آیفون را در نظر بگيريد که امکانات (دستگاههایی همچون) ضبطکننده صدا، ماشين حساب، و کنسولهای بازی را جذب خود میکند. به این علت است که بهعنوان يک محصول مستقل، نوآوری در آن بايد شتاب آشکاری داشته باشد. اگر درها را بهروی محصولتان گشوديد تا ديگران نيز بتوانند بر ارزش آن بيافزايند، و اگر قوانين اکوسيستم مربوط به محصولتان را آنگونه که آنها میخواهند طراحی کرديد، منحنی نوآوری شما سريعتر پيش خواهد رفت.
از نظر من، یعنی در قلمرو همه گونههای کالا، موقعيتهای بزرگی وجود دارد تا بتوان تجارت را از انحصار بازيگران کنونی درآورد يا برای آنها نيز اين موقعيت وجود دارد که درصورت توجه بازار خود را گسترش دهند.
برخی از حيطههای آتی برای پلتفرم چيست؟
همانجایی که اتصالپذيری دارد به درونش گام میگذارد؛ شهرها، بخش بهداشت، آموزش و شبکههای برق.
بزرگترين چالشها کدام است؟
در بسياری موارد مدلهای دولتی شکل نگرفتهاند. برای مثال، میتوان تراکم جمعيت را از روی پراکنش گوشیهای موبايل مشخص کرد. شرکتهای مخابراتی چنين دادههایی را دارند. چگونه میتوانيد آنها را ترغيب کنيد تا اين دادهها را به اشتراک بگذارند؟ همه اين حسگرها دارند دادهها را ثبت میکنند، اما ارزش آن را چگونه سهمبندی خواهيد کرد؟ اينها قوانينی هستند که بايد به آنها پرداخته شود، و نيز قطعه گمشده بيشتر بحثهای موجود درباره اينترنت اشیا است. شما بايد گرد اين پديده انگيزه اقتصادی، و نه فقط اتصالپذيری ايجاد کنيد.
مطالعههای موردی
ترموستاتهای ساده، اينک ضرابخانه مگاواتی
چگونه Nest دارد ماهيت خود را از قالب شرکت سازنده کالاهای مصرفی به شرکت سرويسدهنده ابزارهاتغيير میدهد.
خريد 3.2 ميليارد دلاری نست (Nest) توسط گوگل در ماه ژانويه امسال اينترنت اشیا را به تيتر خبرها تبديل کرد. همه دريافتند که متصل کردن وسيلههای روزمره به اينترنت تا چه اندازه میتواند کار بزرگی باشد. قيمتی که روی توليدات نِست برچسب خورده بود، اين موضوع را ثابت کرد.
شرکت نِست در سال 2010 توسط گروهی از مهندسان سابق اپل تأسيس شد و تلاش کرد ترموستاتهای عادی را به گجتهای شيکی تبديل کند که میتوانستند به اينترنت متصل شوند. طبق برآورد مؤسسه پژوهشی مورگان استنلی، شرکت نِست امسال هر ماه 100 هزار دستگاه از اين ترموستاتها را فروخته است. با توجه به اينکه قيمت هر کدام از آنها 249 دلار است، میتوان دريافت که چه کسبوکار خوبی رقم زده است. جالبتر از آن، رويهای است که اين شرکت از ماه می سال گذشته در تگزاس در پيش گرفت. آن زمان یک شرکت خصوصی در آستين، به نِست هزینهای پرداخت کرد تا از راه دور دستگاههای تهويه هوای مردم را خاموش کند تا در روزهای گرم سال، يعنی درست همان زمانی که هزينه برق زيادی گران میشود، در کارکرد برق صرفهجویی شود. چنين رويهای «واکنش به درخواست» يا demand response خوانده میشود و شبکههای هوشمند برق از مدتها پيش آن را بهعنوان راهکاری عالی به خدمت گرفتهاند.
اگر کارکرد برق در زمانهای اوج مصرف بهاندازه کافی کاهش پيداکند، شرکتهای برق ديگر نيازی نخواهند داشت نيروگاههای ذخيره خود را که هزينه زيادی بهآنها تحميل میکند، بهکار بياندازند (بهطور خلاصه، واکنش به درخواست، طرحی است برای صرفهجویی در کارکرد برق بهويژه هنگامیکه مصرف برق افزايش میيابد).
شکل 2
واکنش به درخواست، راهکار سودمندی است. ترموستاتهای توليدشده توسط نِست، با استفاده از دو چيز توانستهاند چنين راهکاری را عملی کنند: يکی آگاه کردن کاربر از هزينه برقی که تاکنون بهکار برده است و ديگری کنترل تقاضا برای برق.
البته کنترل دستگاههای تهويه، بخاریهای برقی و دستگاههای گرمايشی که مصرف بالایی دارند، همچنان در دست کاربران است. اما هزينه آن عملاً بسته به شرايط، ممکن است بسيار متغير باشد و کاربران در اين مورد قدرت دخالت ندارند؛ بديهی است که کاربران از پرداخت هزينه بيشتر چندان خرسند نخواهند بود و همين موضوع میتواند به کاهش کارکرد برق بيانجامد.
شرکتهای خدمات شهری، طرح فوق را برای مشتريان تجاری خود بارها به اجرا درآوردهاند، اما مصرفکنندگان عادی، تاکنون چندان علاقهای بهآن نشان ندادهاند. در اينجا است که دستآورد نِست اهميت خود را نشان میدهد؛ زیرا ترموستاتها و سرويس مربوط به آن توانست توجه همگان و از جمله مصرفکنندگان عادی را هم بهخود جلب کند.
مری آن پيت، از متخصصان طرح demand response و مدير واحد Building Technology and Urban Systems در آزمايشگاه ملی لورنس برکلی میگويد، ترموستاتهای ديجيتالی و اينترنتی زيادی در بازار وجود دارند، اما نِست توانست به اين دستگاه معنا بدهد. آنها چيزی ساختهاند که مردم با آن ارتباط برقرار میکنند. کار واقعی ترموستاتهای نست گردآوری دادهها است و اينکار را از درون خانهها آغاز میکند. ترموستات نست سيستم آشکارساز دارد و برای سنجش دما، رطوبت هوا، و نور محيط از حسگرهای ويژهاش بهره میبرد؛ این دستگاه همچنین از الگوريتمهایی برخوردار است که عادتها و ترجيحهای ساکنان خانه را ياد میگيرند و میتوانند تنظيمهای مربوط به سيستم گرمايشی و برق شهری را برنامهريزی کنند. برای ارائه دادههای مربوط به آب و هوا از يک اتصال وایفای استفاده میشود و کاربران میتوانند اين سامانه را با گوشی يا مرورگر وب کنترل کنند.
دادهها تازه آغازگر اين ماجرا هستند. همانگونه که گوگل بهشيوهای ماهرانه از دانستههایش درباره شما برای انتشار آگهیهای وب سود میبرد، نست نيز با استفاده از توانمندیها و دادههايی که گردآوری میکند، به شرکتهای اين حيطه سرويسهای نوينی میفروشد.
اسکات مکگراگهان، مدير محصولات انرژی شرکت نست میگويد، میتوان به شرکتها رفت و گفت: «ما در قلمرو خدمات (شهری) شما عملاً مشتريان زيادی پيدا کردهايم که اينک ترموستات نست دارند. تعامل اين شرکتها با نست برای هر دوی آنها سودآور است.»
خدمات شهری آستين، موسوم به «آستين انرژی»، يکی از پنج مرکزی است که بابت سرويس Rush Hour Rewards شرکت نست قرارداد امضا کرده است. از نام اين سرويس پيدا است که کارش چيست. در روزهای گرم سال نيمی از برق مصرفی تگزاس را دستگاههای خنککننده هوا مصرف میکنند و اين مقدار تقاضا برای سرد کردن محيط، هزينه برق کاربران را به طرز شگفتآوری، از 40 دلار بهازای هر مگاوات ساعت به بيش از 1000 دلار افزايش میدهد.
شکل 3
یک سال پیش، شرکت آستين انرژی در هزينه برق مشتريانی که اجازه دادند دستگاههای تهويه خود را با استفاده از ترموستاتهای هوشمند نست و ديگر شرکتها تنظيم شود، 85 دلار تخفيف داد و البته اين تخفيف فقط يکبار شامل آنها میشود. شرکتهای خدمات شهری برای هر ترموستاتی که توسط مشترکانشان به ثبت برسد 25دلار پول میگيرند و پس از آن سالانه 15 دلار ديگر هم بهازای هر ترموستات از آنها دريافت میشود. بهگفته سارا تاکينگتون، از مهندسان آستين انرژی که اين برنامه را مديريت میکند، از ميان 5500 ترموستاتی که تاکنون ثبت شدهاند، بيشترشان ساخت نست هستند.
بررسیهای نست نيز نشان میدهد که اگر اين شرکت خدمات خود را به مردم بشناساند، نيمی از آنها برای پيوستن به سرويس demand response ثبتنام خواهندکرد. تاکينگتون میگويد از پايان تابستان پارسال به اين سو، او میتواند وارد پرتال نست شود و فقط با زدن چند دکمه برق درخواستی خود برای روز بعد را حدود 5.7 مگاوات کاهش دهد. شايد اين مقدار در مقايسه با 2800 مگاواتی که روی شبکه بزرگ برق آستين جلز و ولز میکند اندک بهنظر برسد، اما همين تکواتها در نهايت تأثيرگذار خواهندبود.
در روزهای گرم سال مانند روز 3 سپتامبر 2013 که دمای هوا به 104 درجه فارنهايت رسيد، هزينه برق ناگهان افزايش يافت و رکورد 4900 دلاربهازای هر مگاوات ساعت را به ثبت رساند.
آستين بيشتر با استفاده از پيجرهای يکسويه، سرويس demand response را برای کاربران خانگی آزمايش کرده بود تا دستگاههای تهويه هوا را به اين صورت خاموش و روشن کند. اما راهی وجود نداشت که اين شرکت بداند آيا مشتريانش در خانه هستند يا نه و بههمين علت نمیتوانست هيچکدام از دستگاههای تهويه را برای مدتی طولانی خاموش نگاه دارد.
اما نست با راهکار نوين خود به کمک اين مراکز آمد و از هر خانه يک مدل گرمایی تهيه کرد تا با استفاده از آن پيشبينی کند که آن خانه با چه سرعتی میتواند گرم شود. اين مدل همچنين کمک میکند که حدس بزنيد آيا کسی در خانه هست يا نه.
مک گاراگهان میگويد در نتيجه اينکار، نست میتواند مقدار صرفهجویی در انرژی را به حداکثر و نارضايتی کاربران خانگی را به حداقل برساند. تاکينگتون پيشبينی کرده بود که اين طرح شمار زيادی از کاربران خانگی را بهخود جذب کند و درنتيجه اجرای سرويس demand response در تابستان کارکرد برق بيش از 13 مگاوات کاهش يابد. حتی اگر آستين برای تشويق مردم بهاستفاده از اين سرويس در کل 2 ميليون دلار بابت ارائه تخفيف هزينه کند، باز هم اين مقدار، کمتر از پولی که بايد برای ساختن ژنراتورهای گاز طبيعی (جهت تأمين نياز فزاينده به برق) هزينه شود. بهگفته مايکل وبر، از مديران بخش انکوباتور پاکسوخت در دانشگاه تگزاس در آستين، هزينههای جديد تأمين برق بهازای هر مگاوات، بسته به سايت مربوطه بين 500 هزار تا 4 ميليون دلار است.
شرکت نست کار واقعی خود را از درون خانه آغاز خواهدکرد: «گردآوری دادهها. اين شرکت دارای آشکارساز حرکت؛ حسگرهایی برای سنجش دما، رطوبت و نور؛ و الگوريتمهایی است که رفتارها و ترجيحهای ساکنان خانه را ياد میگيرند.»
وبر بر اين باور است که تگزاس در پنج سال آينده از مزيت بزرگی برخوردار خواهد بود و آن بهرهگيری از ترموستاتهای هوشمند است. نست میداند هر کسی که پيش از ديگران بتواند چنين شبکهای را ايجاد کند، پيروزی بزرگی بهدست خواهدآورد، بهويژه که وسيلههای انرژیخواه ديگری مانند خودروهای برقی و بخاریهای آبگرم نيز دارند به اين شبکهها متصل میشوند.
طرح demand response میتواند آثار محسوسی بهدنبال داشته باشد. برنامه آستين بهگونهای طراحی شدهاست که تنها 50 ساعت در طول سال که کارکرد برق اوج میگيرد و شبکه با محدوديت مواجه میشود، بهکار گرفته میشود. اما اگر اين طرح طوری گسترش پيدا کند که بازه زمانی آن به 300 يا 400 ساعت از زمان اوج کارکرد برسد، میتواند ما را از نيروگاههای پشتيبان يا سوخت گازی که با هزينه گزافی برق توليد میکنند، بینياز کند. تام اوسترهوس، مديرعامل شرکت اينتليجنس آناليتيکس، از سازندگان نرمافزارهای تحليلی شبکههای هوشمند برق در سينسيناتی چنين پولی را کلان میداند و میگويد، حرفها ميلياردها دلار پول است.
ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را میتوانید از کتابخانههای عمومی سراسر کشور و نیز از دکههای روزنامهفروشی تهیه نمائید.
ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه
ثبت اشتراک نسخه آنلاین
کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکهها
- برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network اینجا کلیک کنید.
کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون
- اگر قصد یادگیری برنامهنویسی را دارید ولی هیچ پیشزمینهای ندارید اینجا کلیک کنید.
نظر شما چیست؟