این دقیقاً آیندهای نزدیک است که در کتاب علمی-تخیلی پایان خواب (The End of Sleep) به آن اشاره شده است. اما در واقع چنین امکانی در آینده نزدیک به موضوعات علمی تخیلی محدود نمیشود. هرچند برای رسیدن به چنین روزی نیازمند تحقیقات مداوم و آزمایشهای بسیاری هستیم تا بتوانیم مغز انسان را به کامپیوترها متصل کنیم.
چنین فناوری سوالات اخلاقی مختلفی را مطرح میکند، مانند پتانسیل استفاده و سوء استفاده از تراشههای مغز توسط برخی نهادها یا شرکتهای بزرگ فناوری. همانطور که در کتاب پایان خواب پیشبینی شده است تا پتانسیل هک شدن مغز افراد زمان طولانی باقی مانده است. اما چیزی که مشخص است این است که در نهایت، ایمپلنتهای مغزی، که بر عنصری بسیار حیاتی برای انسان بودن تأثیر میگذارند، یعنی زبان، پیامدهای گستردهای را برای تجربه انسانی از جمله نحوه فکر کردن، احساس کردن، یادگیری و تعامل ما با یکدیگر و دنیای اطرافمان دارد.
فواید روانشناختی یادگیری زبان(ها)
در دنیای انگلیسی زبانها، جایی که زبان انگلیسی گسترهای بزرگ و در مقیاس جهانی دارد، فرض بر این موضوع گذاشته میشود که همه فقط به یک زبان صحبت میکنند، یعنی زبان مادری خود. اما در دنیای واقعی اینگونه نیست و بسیاری از کشورها زبان مخصوص به خود را دارند که به لحاظ نگارشی و دستور زبان، تفاوتهای زیادی با زبان انگلیسی دارد. همین مسئله باعث شده تا برخی مردم ساکن در کشورهای مختلف به غیر از زبان مادری به سراغ یادگیری یک یا چند زبان دیگر بروند. جایی که صحبت کردن به دو یا چند زبان - دوزبانگی یا حتی چند زبانگی اغلب به عنوان یک هنجار شناخته میشود.
در واقع، بیش از نیمی از جمعیت جهان حداقل به دو زبان و اغلب بیشتر صحبت میکنند. به عنوان مثال، در ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی، برای بسیاری از مردم رایج است که به پنج زبان صحبت کنند.
در واقع، از منظر روانشناختی، به خوبی ثابت شده است که صحبت کردن و یادگیری یک زبان دیگر، مزایای قابل توجهی را برای ظرفیت مغز ما به ارمغان میآورد، فراتر از مزایای عملی آشکاری که در توانایی برقراری ارتباط گستردهتر به وجود میآورد.
صحبت کردن به دو یا چند زبان شما را باهوشتر میکند - از توانایی بهتر در درک مهارتهای جدید تا بهبود توانایی تمرکز و حل مسائل. علاوه بر این، حافظه را بهبود میبخشد و در کهولت از مغز در برابر مسائل جدی مثل زوال عقل محافظت میرکند. افراد دوزبانه نسبت به همسالان تک زبانه خود کمتر در برابر آسیبهای شناختی زندگی قرار میگیرند. بهطور مثال، پروفسور زبانشناسی جان مک ورتر (John McWhorter) چند سال قبل در سخنرانی تد 4 دلیل محکم برای یادگیری یک زبان جدید ارائه کرد و نشان داد که چرا یادگیری زبانهای جدید دستاوردهای ارزشمندی برای افراد به همراه دارد.
آیا فناوری میتواند جایگزینی برای یادگیری زبان شود؟
پاسخ کوتاه، حداقل به گفته ایلان ماسک، مثبت است. در سال 2016، ماسک، همراه با گروه از متخصصان حوزههای علوم شناختی، هوش مصنوعی و فناوری اقدام به تاسیس یک شرکت فعال در حوزه علوم اعصاب و روانشناختی کرد که Neuralink نام داشت. این شرکت به طور تخصصی در حال کار بر روی توسعه تراشههای واسط مغز و کامپیوتر قابل کاشت در مغز است. در وهله اول، Neuralink روی فناوری کار میکند که به افراد پاراپلژیک (با مشکل فلج کامل پاه ها و تنه در هر دو سمت) اجازه میدهد با کلیک ماوس یا با استفاده از تلفن هوشمند، بدون آنکه نیازمند حرکت دادن یک وسیله بزرگ باشند با رایانه ارتباط برقرار کنند. در حالی که آزمایشهای انسانی هنوز آغاز نشده است، این فناوری شامل کاشت تراشههای رایانهای در مغز میشود که حداقل در اصل امکان ارتباط بیسیم با کامپیوترهای خارجی را فراهم میکند.
ایمپلنتهای مغزی فناوری جدیدی به شمار نمیروند، تحقیقات روی ایمپلنتهای عصبی انسان به دهه 1970 میلادی باز میگردد، تحقیقات انجام شده در طول دهههای گذشته باعث شده تا امروزه ایمپلنتهای عصبی برای دور زدن نواحی مغزی که عملکرد آنها ضعیف شده یا دیگر همچون گذشته خوب کار نمیکنند به طور فزایندهای مورد توجه شرکتها قرار گیرد. چنین ایمپلنتهایی به عنوان یک پروتز زیست پزشکی در موارد سکته مغزی یا آسیبهای وارد شده به سر عمل میکنند. کاربردهای دیگر شامل ایمپلنتهایی است که عملکردهای تحریک عمقی مغز را در موارد بیماری پارکینسون یا حتی برای درمان افسردگی فراهم میکند.
اما موضوعی که در مورد Neuralink کاملاً جدید است این است که هدف ایلان ماسک این است که ایمپلنتهای مغزی فراتر از درمان پزشکی به کار گرفته شوند و در حقیقت به منظور تقویت تجربه انسانی در موضوعات مختلف به کار گرفته شوند. یک مورد در این زمینه زبان است. ایلان ماسک اخیراً ادعا کرده است که ایمپلنتهای مغزی میتوانند به زودی پایانی برای زبانآموزی به روش قدیمی باشد. او تا آنجا پیش رفت که چند سال قبل ادعا کرد شاید در 5 تا 10 سال آینده، همه انسانها با یک زبان جهانی واحد، با استفاده از ایمپلنتهای مغزی صحبت کنند، بهطوری که ارتباطات مؤثرتر و راحتتر از قبل شود.
در حالی که ادعاها و پیشبینیهای ماسک سابقه محقق نشدن را دارند، حداقل در چارچوب زمانی پیشبینیشده، پیامد روانشناختی این امر چه خواهد بود؟ به این معنا که، اگر در آینده، فناوری برای برطرف کردن مشکل یادگیری زبان، همانطور که در The End of Sleep پیشبینی شده در دسترس قرار بگیرد، ما قادر خواهیم بود از فناوری برای انتقال مستقیم زبان به ذهن استفاده کنیم. اما دستاورد فوق بر نحوه برقراری ارتباط چه معنایی دارد و چه معنایی برای نحوه تفکر، احساس و تجربه ما از دنیای اطرافمان دارد؟
ماهیت معنایی
کارکرد اساسی زبان تسهیل ارتباط است. زبان به خوبی اینکار را با رمزگذاری و انتقال مفاهیم - افکار و ایدهها به دنیای خارج انجام میدهد. با تبدیل افکار بیشکل که در ذهن ما قفل شده است، به چیزی که میتوانیم به صورت کلامی یا علامتگذاری کنیم (با استفاده از متن نوشتاری یا تایپشده، حرکات امضا شده، و غیره) قادر به برقراری ارتباط با مردم هستیم. در این حالت میتوانیم «ایدههایمان» را به افراد مختلف در دنیای واقعی انتقال دهیم. روانشناسان به این کارکرد اصلی زبان به عنوان نشانهای از قصد برقراری ارتباط اشاره میکنند. اما به طور پیشفرضتر، میتوانیم به این فرآیند به عنوان انتقال معنا اشاره کنیم. ما از زبان برای انتقال ایدهها استفاده میکنیم.
اما در چند دهه گذشته تحقیقات گستردهای در حوزه علوم روانشناسی انجام شده که نشان میدهد معانی منتقل شده توسط زبان در دنیای تجربیات زیسته و روزمره ما ریشه دارد. به عنوان مثال، وقتی میگویم: «میخ را به چوب چکش کن» یا به عبارت دقیقتر «میخ را به چوب بکوب»، معنای این کلمات را تا حدی با فعال کردن نواحی حرکتی مغز خود متوجه میشویم که میدانند گرفتن چکش و ضربه زدن به میخ چه حسی دارد.
به عبارت دیگر، درک زبان شامل فعال کردن تجربه مجسمسازی همان موقعیتی است که کلمات قرار است منتقل کنند. به طور خلاصه، معنای مرتبط با کلمات چیز انتزاعی نیست. بستگی به این موضوع بستگی دارد که چه چیزی از نظر فنی به عنوان شبیهسازی تجسم یافته از عمل یا تجربهای که کلمات منتقل میکنند شناخته میشود.
از نظر روانشناختی، با توجه به اینکه معانی منتقل شده توسط زبان به تجربیات واقعی بستگی دارد، همان حالات مغزی که تجربه زیسته را رمزگذاری میکنند، این پرسش را مطرح میکنند که اگر کلمات به آن مفاهیم مرتبط نباشند، آنگاه کاشتنیهای مغزی ما چگونه فرآیند یادگیری زبان را تسهیل میکنند؟ اگر مفاهیم زبانی از طریق یک کامپیوتر، شاید از اینترنت و در قالب سیگنالهای نامریی ساطع شوند، معنی کلمات از کجا میآید؟
مشکل درک نمادها در معنا
در علوم روانشناسی، این مسئله به عنوان مشکل زمینهسازی نمادی معنا شناخته میشود. کلمات موجودات انتزاعی نیستند. میتوان از آنها برای انجام کارهایی در دنیا استفاده کرد - به دلیل معانی مرتبط با آنها - ما را عاشق کنند، متقاعد میکنند تا محصول جدیدی بخریم یا کسی را بخندانیم. اما اگر زبان را روی کامپیوتری بارگذاری کنیم، مشکل این است که چگونه مفاهیم و احساسات را باید به گونهای اننتقال دهیم تا اثرگذاری طولانیمدتی در ذهن ما داشته باشند؟ شما هنگامی که به یک کلاس زبان مراجعه میکنید، اولین نکتهای که استاد مربوطه به شما میگوید این است که جملات انگلیسی آهنگ خاص خود را دارند و نباید یک جمله احساسی، پرسشی یا تعجبآمیز و.... را با یک آهنگ ثابت به زبان بیاورید. به بیان دقیقتر، همانند زبان مادری، صحبتهای شما باید آهنگ بالا و پایینی داشته باشد تا مثل یک روبات صحبت نکنید.
از نظر روانشناسی، کاشتنیهای مغزی برای ساده کردن استفاده از زبان و یادگیری زبان به ناچار ماهیت زبان و ارتباطات را تغییر میدهد. آنها همچنین ماهیت معنا و در این فرآیند معنای انسان بودن را تغییر میدهند. حال اگر چنین فناوری روزی در دسترس قرار گیرد، آیا بازهم با توجه به مشکلاتی که دارد، بهکارگیری آن مطلوب و مطابق با آن چیزی خواهد بود که ما انتظار آنرا داریم؟
ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را میتوانید از کتابخانههای عمومی سراسر کشور و نیز از دکههای روزنامهفروشی تهیه نمائید.
ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه
ثبت اشتراک نسخه آنلاین
کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکهها
- برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network اینجا کلیک کنید.
کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون
- اگر قصد یادگیری برنامهنویسی را دارید ولی هیچ پیشزمینهای ندارید اینجا کلیک کنید.
نظر شما چیست؟