مانند شخصیت واقعی و ضدقهرمان جردن بلفورت در فیلم «گرگ والاستریت»، که در یک مهمانی شبانه، گفته بود: «من هر چیزی را که میخواستم به دستآوردم، ثروت بهدست آوردم و اکنون آمادهام تا به زندگی بیهوده و پوچ و نفرتانگیز ادامه دهم»، پاترنات هم به نماد ولخرجی فراوان و بیحدومرز زمان خودش تبدیل شد.
اما حدود یک سال بعد، همه این داشتهها و آرزوها به آوار تبدیل شدند و ایدههای روشن او نیز به یک امپراتوری دیجیتالی برهنه تبدیل شد. زیرا، پس از سه سال که TheGlobe.com تقریباً هیچ ارزش مالیای برای مالکان تشنه پول و ثروت نداشت، سهام این سایت فقط 10 سنت افزایش یافت که این اندازه از سهام، در برابر ثروت 78 میلیونی پاترنات بسیار ناچیز بود.
درحالیکه بازار داتکام به سمت ورشکستگی فاجعهبار خودش پیش میرفت، حدود 369 شرکت فناوری، از طریق IPO (سرنام Initial Public Offering )(نخستین فروش سهام شركت به عموم)، تبدیل به “سهامی عام” شده بودند. سهامی عام شدن این فرصت را به کسانی میداد که به خرید سهام علاقه داشتند، تا به این ترتیب، بتوانند با خرید سهمی از مؤسسه مورد علاقهشان، در منافع آن نیز شریک باشند. اما، به محض ظهور حباب موفقیت بازار فناوری، فعالیتهای IPO به خواب درازی فرو رفت. با وجود این، اکنون گرگها بار دیگر دور دره سیلیکون میچرخند. در حقیقت، در سه سال اخیر (از سال 2010) با ورود تقریباً 329 مؤسسه فناوری در بازار سهام و سرمایه و تزریق نزدیک به 68 میلیارد دلار از طریق سرمایهگذاران در این بازار، شایعهها و زمزمههای حباب جدید موفقیت بازار فناوری کاملاً آشکار و مشهود شده است. در حالیکه بازار فناوری میتواند جزء بازارهای داغ این روزها باشد، آیا ممکن است تاریخ دوباره تکرار شود؟
دو زمینه مشترک میان این نسل جدید از شرکتهای فناوری سهامی عام وجود دارد: ارزش کل سهام (Market Valuation) بسیار بالا، سود و بهره ناچیز. از میان پنج شرکت بزرگی که در سالهای اخیر، در ایالات متحده امریکا به سهامی عام تبدیل شدهاند، در حقیقت، فقط یک شرکت سودبخش بوده است. کدام یک عنوان بیشترین ارزش کل اولیه را از آن خود ساخته است؟ توییتر از زمانیکه برای نخستینبار در سال 2010 سهامیعام شد ارزش سهامش حدود 1.8 میلیارد دلار رشد کرد. اما از آن پس، هر سال با کاهش ارزش مواجه میشد. این شرکت در سال 2013، 645 میلیون دلار از دست داد؛ یعنی چیزی حدود 816 درصد بیشتر از میزانی که سال پیش از دست داده بود. اما، آیا این امر سرمایهگذاران را از سرمایهگذاری در این بخش منصرف کرد؟ پاسخ والاستریت به این پرسش منفی است. از زمانیکه این شرکت در فهرست بازار سهام قرار گرفته، قیمت سهام توییتر 20درصد رشد کرده است و مجموع سرمایه این شرکت (حاصلضرب همه سهمهای برجسته آن، در قیمت و ارزش هر سهم) با 62 درصد رشد، به قیمت 29 میلیارد دلار رسیده است. این امر، ارزش توییتر را بیش از مقدار ارزش ناخالص ملی کشور بولیوی قرار داده است که البته، برای شرکتی که چندان سودبخش نبوده است، روند بدی نمیتواند باشد.
بهراستی چرا وال استریت فناوری را دوست دارد؟
اگرچه این موضوع ممکن است شما را نگران کند، بهنظر نمیرسد باعث نگرانی مردان ثروتمند بازار بورس و سرمایه شده باشد. با توجه به کف میزان علاقهمندی به سرمایهگذاری در فناوری در جهان غرب، سرمایهگذاران در کشمکش و تلاش برای یافتن شرکتهایی هستند که بهطور بالقوه توانایی افزایش ثروت و سرمایهشان را حتی در پایینترین سطح، نیز داشته باشند. شرکتهای فناوری، امروز چنین بارقهای از ظرفیت بالقوه را از خود نشان میدهند. از همین رو، معیارهای سنتی ارزیابی ارزش کسبوکار، به امید آنچه که چنین شرکتهای تازهکاری در آینده به آن تبدیل خواهند شد، درباره این شرکتها استفاده نمیشود.
این مفهوم کلی داستان پیچیده و رازآلود سرمایه و بورس است که میگوید: «روی شرکتها و مؤسساتی سرمایهگذاری کن که توانایی بالقوهای در تحول بخش خود داشته باشند؛ یا درباره شرکتهای بزرگی، همچون گوگل، اپل و آمازون بتوانند بازارهای جهانی را متحول کنند.»
دانش موجود میگوید که تقریباً هر مؤسسه فناوری که به دنبال گامهای بلندی در رشد ارزش خود است، روی لبهای گام برمیدارد که هر لحظه ممکن است به غولی قدرتمند تبدیل شود یا ممکن است که سقوط کند. این نظریه میتواند بسیار فریبنده باشد که خرید 10 سهم شرکت گوگل، هنگامیکه این شرکت ابتدای سال 2004 در بازار سهام فهرست شده بود، با قیمتی زیر 850 دلار امکانپذیر بود، اما اکنون، شما باید روی قیمتی بالای 10 هزار دلار حساب کنید.
جرمی گلیسون، مدیر سرمایهگذاری حرفهای در بخش فناوری، میگوید: «آنچه سرمایهگذاران امریکایی هنگام سرمایهگذاری روی شرکتهای فناوری به دنبال آن میگردند، این است که مجموع بازار قابلدسترس و حصول آنها چقدر است.» وی میافزاید: «سرمایهگذاران از زمان سرمایهگذاری تا سال بعد از آن، لزوماً به دنبال کسبدرآمد و بازگشت سرمایهشان نیستند؛ معیارهای بهرهمندی و سوددهی سنتی، برای شرکتهایی که چنین رشد بالایی دارند، معیارهای مناسبی به شمار نمیروند.» اینها معیارهای اساسی یا چندگانه یک کسبوکار هستند. سرمایهگذاران حرفهای برای برآورده کردن ارزش یک شرکت یا مؤسسه از فرمولهای پیچیدهای استفاده میکنند. نرخ قیمت به درآمد مورد انتظار (P/E) یکی از این معیارها است، که ارزش سهم را بر درآمد این سهم در سالی که گذشت، تقسیم میکند. حاصل این تقسیم برای هر مؤسسه و شرکتی (هر اندازه که بزرگتر باشد) ظرفیت و توان بالقوه بالاتر آن شرکت را برای رشد نشان میدهد (مقدار بالای 25 عدد خوبی به شمار میرود). نرخ درآمد مورد انتظار فیسبوک، (در زمان نوشتن این مقاله)99 دلار بوده است، اما، برای بازگشت مالی نیاز به سرمایهگذاری بسیار زیادی است (مثلاً 99 دلار سرمایهگذاری برای 100 دلار بازگشت مالی).
گلیسون، 4 درصد از سرمایهاش را در شبکه زاکربرگ سرمایهگذاری کرده است. او اعتراف میکند: «من هزینه بالایی را برای این سرمایهگذاری پرداختم. اما در ازای آن، بازگشت مالی بالایی نیز داشتم. پیشبینی میشود که درآمدهای فیسبوک به ازای هر سهم، بالای 35درصد باشد که بسیار بالاتر از نرخ رشد میانگین بازار است. در واقع، گلیسون ارزش سرمایهگذاری را در مسیری میبیند که شرکت زاکربرگ، بنیانگذار فیسبوک، در آن مسیر گام برمیدارد. این شرکت از طریق جذب مخاطبان و بازدیدکنندگان بسیار به سایتش، پول کلانی بهدست میآورد. درحالی که، سهام این شرکت ممکن است بسیار گرانقیمت باشد، این شرکت در سال گذشته توانست یک و نیم میلیارد دلار سود خالص بهدست بیاورد.
این تفاوتهای کلان در بازار سهام فناوری، بسیار شگفتانگیز است. شرکتهایی را در نظر بگیرید که تقاضا برای آنها هر روزه افزایش چشمگیری مییابد، برای نمونه، شرکت پخش مبتنیبر تقاضای ویدیوی Netflix با نرخ درآمد مورد انتظار 310 دلار از هر سهم یا شرکت LinkedIn با قیمت بالقوه پایین در هر سهم و نرخ درآمد مورد انتظار بالای 887 دلار! زمانی که شما این را با مقادیر شرکتهای بزرگی مانند گوگل یا اپل (که به ترتیب نرخ درآمد مورد انتظار 13 و 31 ارائه میدهند) مقایسه کنید، میبینید که واضح است چقدر خرید شرکتهای بزرگ فناوری گران تمام میشود.
دمیدن هوای بیشتر درون حباب فناوری
ارزش توییتر، بدون هیچ شکی، برگرفته از موفقیت فیسبوک است. سرمایهگذاران توقع دارند که توییتر نیز به همان میزان، از تبلیغات درآمد بهدست بیاورد. لو کرنر، از سرمایهگذاران مخاطرهپذیر فناوریهای نوپا و نخستین تحلیلگر رسانههای اجتماعی در والاستریت، میگوید: «درحالیکه شرایط برای رسانههای اجتماعی، مناسب است تا بتوانند سهمهای بیشتری از تبلیغات رسانهای بگیرند، به احتمال زیاد توییتر با این مسئله به مشکل بر خواهد خورد.»
کرنر توضیح میدهد که: «سؤال اصلی اینجا است که بازاریابها به دنبال چه هستند؟ طبیعتاً مردم! دلیل موفقیت فیسبوک این است که مردم در آن حضور دارند. سؤال درباره توییتر نیز همین است که آیا طیف گستردهای از مردم علاقهمند به حضور در توییتر هستند؟ در حال حاضر، جواب منفی است.»
براساس آمار سه ماهه اخیر (یک محاسبه آماری درباره اینکه تبلیغکنندهها به چه مواردی بیشتر توجه میکنند) تعداد کاربران فعال ماهانه این سایت 241 میلیون نفر بوده است که رشد ناامیدکننده 3.5 درصدی را نشان میدهد. کرنر میافزاید: «مسیری که توییتر امروز میپیماید، اصلاً بازتاب ارزشی نیست که تاکنون بهدست آورده است.»
سخنان کرنر بازتاب گوشههایی از نظرات مشابهی است که درباره توییتر شنیده میشود. اما آیا تمام شرکتهایی که سهامی عام شدند، مدلهای کسبوکار پایا و باثبات هستند؟ در بحبوحه شکوفایی و اوج دهه 90، شرکت Webvan که یک سرویس تحویل جنس و کالا بود (سرویسی مشابه Ocado امروزی)، هنگامیکه سهامی عام شد، با ارزشی حدود 1.2 میلیارد دلار قیمتگذاری شد، اما فقط 18 ماه بعد این ارزش بهطور کامل درهم شکست؛ این همان حرکت روی لبه باریک موفقیت و شکستی بود که پیشتر به آن اشاره کردیم.
نشانههایی وجود دارد از این که برخی از فناوریهای امروزی نیز کمکم به سرنوشتی مشابه Webvan دچار خواهند شد، از این رو برای رهایی از این سرنوشت در حال دستو پا زدن هستند.
یک بازی خطرناک
شرکت Zynga، سازنده کالیفرنیایی بازیهای اعتیادآوری همچون FarmVille و Mafia Wars، از زمانی که شرکتش را در سال 2011 سهامی عام کرد ( با ارزش 7 میلیارد دلار)، در همان سال نخست، یک میلیارد دلار سود بهدست آورد، اما امروز این سهامی شدن بسیار بد یُمن به نظر میرسد؛ پس از آن، تعداد بازیکنان بازیهای این شرکت از 300میلیون نفر به 130میلیون کاهش پیدا کرد، سود این شرکت نیز ظرف مدت یک سال 36 درصد کاهش یافت. از طرف دیگر، هزینه گزاف 180 میلیون دلاری که این شرکت برای خرید شرکت OMGPop، (سازنده بازی Words with Friends)، پرداخت کرد، به از دست رفتن 95 میلیون دلار این شرکت منجر شد. ضمن آنکه هنوز هم خبری از سود نیست. این یک خطر، بهخصوص در صنعت بازیسازی وجود دارد. در یک لحظه شما صاحب همه چیز میشوید و در لحظه دیگر هیچچیزی ندارید. بهتازگی King، سازنده بازی موبایل Candy Crush Saga که با ارزشی حدود 500 میلیون دلار سهامی عام شده بود، ارزشی بالغ بر 7.1 میلیارد دلار کسب کرده است؛ یعنی ارزشی حدود چهار برابر ارزش شرکت Rockstar Games (سازنده بازی Grand Theft Auto).
در فایلها و اسناد واگذاری سهام King، بهصورت عام، King فاش کرد که میزان رشد تعداد بازیکنان بازیهای این شرکت بسیار کم شده است. در سه ماهه نخست امسال، میانگین تعداد کاربرانی که از بازیهای ساخت این شرکت استفاده کردهاند، به حول و حوش 20 میلیون نفر رسید. در حالیکه، میانگین تعداد افرادی که به روش خرید درونبرنامهای هزینه کردهاند، 7 درصد کاهش یافتهاند. کرنر فکر میکند که شرکت King فقط یک راه در پیش دارد و این همان راهی است که پیش از این شرکت Zynga رفته بود. او میگوید: «اینگونه کسبوکارها مبتنیبر تعداد کاربری است که جذب میکنند. زمانی که این میزان به نقطه اوج خود میرسد، این کسبوکارها تصمیم میگیرند که سهامی عام شوند. تاریخ نشان داده است که سرمایهگذاری در این راه، پر خطر است.» King فعالیتهای تهاجمی بهخصوصی را برای محافظت از بازی ارزشمند خود (Candy Crush Saga) بروز داد که این بازی در سال گذشته به تنهایی 1.5 میلیارد دلار بازگشت مالی برای شرکت داشته است، بروز داد. برای نمونه، در ایالات متحده امریکا تا مدتها هر روز شاهد تلاش این شرکت برای ثبت تجاری کلمات و عبارات روزمره، از قبیل «Candy» یا «Saga»، برای جلوگیری از هجوم کسبوکارهایی مشابه به مدل کسبوکار این شرکت بودیم، همانند نمونهای که اکنون در بازی Flappy Bird شاهد آن هستیم. پس با وجود این مسائل و خطرها، چرا این شرکتها سهامی عام میشوند؟ به یقین، ساخت بازی برای سازندگانش علاوهبر ثروت بسیار، مزایای فراوانی نیز به همراه دارد؛ به این معنا که این شرکتها میتوانند هر زمان که بخواهند، از سرمایهشان به منظور سرمایهگذاری برای رشد و توسعه کسبوکارشان استفاده کنند. اما، این حاشیه امنیت ناشی از حضور فهرست بازار سهام، تقریباً به سرعت میتواند برای آنها از بین برود. کرنر میگوید: «سهامی عام شدن کار دشواری است. این امر نیازمند اشتراک ایدهها و افکار بسیاری است. اگر شما کمی درباره مسائل تبدیلشدن به سهامی عام فکر کرده باشید، دیگر اصلاً به کسبوکار خود نخواهید اندیشید و در مقابل، اگر درباره مسائل تبدیل شدن به سهامی عام هم فکر نکنید، در واقع شما به سهامداران خود خسارت وارد کردهاید.»
داد و ستد با بهرهگيری از اطلاعاتی که هر کسی بهآن دسترسی ندارد
جرمی گلسون، مدير شرکت سرمايهگذاری AXA Framlington Global Technology، اجازه داد درباره شرکتهایی که کسبکارشان با دادوستد موفق در بورس گره خورده است، بيشتر بدانيم.
شرکت Proofpoint: با درنظر داشتن اين واقعيت که امنيت سايبری از پديدههای خبرساز روزگار ما است، اين شرکت تجارتکدهها را قادر میکند تا با حمله بدافزارها چه به محيط ابری خود و چه خارج از آن مقابله کنند. سهام اين شرکت ظرف چهار سال تا 198 درصد افزايش يافته است.
شرکت VMware: از پيشروان عرصه مجازیسازی سرور و نرمافزارهای ابری است. در سال 2007 به سهامی عام تبديل شد و از زمان عرضه سهام خود به بازار ارزش آن تا 90 درصد افزايش يافته و همواره سودآور است.
شرکت Tencent: يک شرکت اينترنتی چينی است که در عرصه تجارت الکترونيک گامهای بلندی برداشته است. اين شرکت در حيطه بازیها و پيغامرسانی واحد و سکوی بسيار قدرتمندی دارد و اينک چهارمين شرکت بزرگ اينترنتی در تمام دنيا بهشمار میرود.
شرکت Salesforce: مفهوم و مدل «نرمافزار درقالب سرويس» يا SaaS نحوه مديريت فروش و روابط مشتری را برای کسبوکارها دگرگون کردهاست. سيلزفورس نيز در حال دگرگونی اين حيطه با فناوری ابری است.
شرکت ServiceNow: يکی ديگر از شرکتهایی است که کسبوکار خود را با روند نوين و سترگ «نرمافزار در قالب سرويس» اداره میکند و از تازهواردترين شرکتهای فناوری به بازار سهامی عام است. ارزش سهام اين شرکت تا 176 درصد رشد داشته است و اينک که به مرحله سوددهی نزديک است.
میخواهيد مثل گرگ باشيد؟ مراحل زير را دنبال کنید و در عرصه فناوری، خردمندانه سرمايهگذاری کنيد
1- آيا تحملش را داريد که پول خود را در معرض خطر قرار دهيد؟ سرمايهگذاری در حيطه فناوری، بهويژه استارتآپها، خطر خيلی زيادی دارد. البته شايد ميزان بازگشت سرمايه هم زياد باشد، اما زيانها نيز میتوانند ذخاير و پساندازهایتان را نابود کنند.
2-همه پولتان را به سرمايهگذاری تنها در يک شرکت اختصاص ندهيد. از صندوقهای سرمايهگذاری مشترک استفادهکنيد. آنها پول نقد شما را به 40 يا 50 سهم تقسيم میکنند تا داراییهایتان در چندين حيطه متفاوت توزيع شود.
3-حيطه فناوری بايد فقط بخش کوچکی از دامنه فعاليتهای شما را تشکيل دهد. در اينصورت، اگر اين بازار دچار رکود شد، سهام خريداریشده در ديگر صنايع، زيانها را تخفيف میدهد. سرمايهگذاریها و اوراق قرضه در بخش ملک و املاک را هم مدنظر داشتهباشيد.
4- بهصورت ماهانه و در رقمهای کم سرمايهگذاری کنيد. بهاين کار میگويند «pound cost averaging» که کمکتان میکند تا آثار هرگونه خطر را تخفيف دهيد و اگر بازار به پيک يا اوج تقاضای خود رسيد از سرمايهگذاری خودداری کنيد.
5-خريد و فروش پیوسته سهام و درنتيجه آن پرداخت دستمزد به دلالان باعث میشود آنچه که بهدست آوردهايد بهزودی ته بکشد. تا جایی که میتوانيد از هزينه دادوستدها دوری کنيد.
خنده تلخ سهام:
با بزرگترین بازندگان عصر سقوط داتکام (سال 2000) آشنا شوید
boo.com
یک فروشگاه لباس و زیورآلات بود که توسط سه سوئدی بنا شد و به دلیل از دست دادن 185 میلیون دلار سرمایه در شش ماه مشهور است.
Webvan
یک سوپرمارکت آنلاین که پیش از Ocado به وجود آمد و در اوج خود 1.2 میلیارد دلار ارزش داشت، اما خیلی زود در سال 2001 با شکست مواجه شد و دو هزار نفر را از کار بیکار کرد.
Beenz
در دوران پیش از بیتکوین یک واحد پولی دیجیتال بود که با وبگردی و خرید آنلاین به دست میآمد. این شرکت انگلیسی بیش از هشتاد میلیون سرمایه جذب کرد، اما در سال 2001 ورشکست شد.
pets.com
آن تبلیغ آزاردهنده عروسکی لیگ فوتبال ملی را به یاد دارید؟ pets.com پس از آن سرمایهگذاری تاریخی، روی هر موردی که عرضه کرد ضرر داد و 9 ماه پس از آغاز به کار محو شد.
Pulsar
این مشاور خرید در حوزه فناوری برای پدیدآورنده 21 ساله خود ثروتی 18 میلیون پوندی به ارمغان آورد؛ ثروتی که پس از یک جدال دردناک در سال 2001 ناپدید شد.
پیشبینی آینده، پیشرفت یا ورشکستگی؟
هنگامیکه شما درهای مالکیت کسبوکارتان را بهروی جهان گستردهتری باز میکنید، درواقع به گرگهای این بازار اجازه ورود میدهید. حتی بزرگترین شرکتها نیز ممکن است از چنگال آنها در امان نباشند. شرکت اپل یک شاهد بزرگ و مهم از این مدعا است، جایی که فقدان یک نوآوری در تولیدات این شرکت به سقوط واقعی ارزش سهام این شرکت منتج شد. در ژانویه سال 2014، به رغم شکسته شدن رکورد فروش آیفون، 9 درصد از ارزش سهام شرکت اپل در یک روز از بین رفت و این یک واکنش طبیعی بود از سرمایهگذاران زیاندیدهای که با ناامیدی از نسل بعدی آیفون و آیپد، رؤیای خود را بر باد رفته میدیدند. طی سالیان اخیر، با افزایش فعالیتهای سهامداران ثروتمند و قدرتمندی که سعی میکنند با دخالت در کارهای مدیریتی شرکتها و مؤسسات تغییراتی را در رویکرد آنها ایجاد کنند، همزمان شاهد دو برابر شدن سطح فعالیت سهامداران نیز بودیم.
کارل آیکان از مشهورترین این فعالان است. او با وجود سرمایهگذاری یک میلیارد دلاری روی شرکت اپل، با درخواست بازخرید برخی از سهامش و توزیع درصدی از 160 میلیارد سرمایهاش (بهصورت نقدی) بین سهامداران آن شرکت، جنگی علیه اپل برپا کرده بود. در جایی دیگر، دانیل لوب، مؤسس شرکت Third Point LLC، برای بهدست آوردن شرکت سونی، سعی در شکستن کسبوکار این شرکت داشت و در این راستا قصد داشت که تغییراتی اساسی در کسبوکار غول ژاپنی ایجاد کند و این شرکت را متقاعد کند تا واحد ناکارآمد و بیسود کامپیوترهای VAIO را بفروشد. که البته سرانجام توانست این کار را سر موعد مقررش در ماه فوریه گذشته انجام دهد. گلیسون اعتقاد دارد که این گونه تلاشهای فعالان اقتصادی، میتواند برای فضای کسبوکار موضوع خوبی باشند. اما اینگونه فعالیتها و فعالان، بهطور عمده و طبیعتاً کوتاه مدت هستند. او میپرسد: «آیا آنها به دنبال انجام کارهایی هستند که برای سهامداران بلندمدت آنها سودمند باشد یا در حال تلاش برای بازگشت مالی خویش هستند؟» کوتاهمدتنگری، تصویری است که دنیای فناوری میخواهد آن را فراموش کند و به گذشته بسپارد. در سال 1999، در اوج دوران شکوفایی داتکام، شرکتهای فناوری اطلاعات بدون اینکه حتی وارد مرحله درآمدزایی شده باشند، توانستند وارد فهرست سهام شوند. در واقع، TheGlobe.com مثالی روشن از سرخوشی جنونآمیز پیرامون سهام فناوری است. پاترنات، جوانی 24 ساله، موفق شده بود سایتش را به قیمت پایه 9 دلار وارد فهرست سهام کند که فقط چند روز بعد، سهام او به 97 دلار افزایش یافت و این موضوع او را یک شبه آدمی معروف و میلیونر تبدیل کرد. اما، زمانی که حباب موفقیت بازار فناوری منجر شد و اقتصاد امریکا در حال غرق شدن درون بحران اقتصادی بود، او نیز همانند هزاران نفر دیگر از بانکداران والاستریت، شانس خود را از دست رفته میدید. هنگامیکه، بازار فناوری Nasdaq ظرف مدت دو سال 80 درصد سقوط کرد، امتیازات سرمایهگذاران خرد و کلان آن نیز که همه چیز خودشان را روی اهداف اغراقآمیز شرکت سرمایهگذاری کرده بودند، بر باد رفت.
گلیسون به ما اطمینان میدهد: «البته در اینجا تفاوت بسیار بزرگی میان جایی که ما اکنون ایستادهایم و جایگاهی که 14 سال پیش از این بودهایم، وجود دارد. امروزه فناوری تبدیل به قلب تپنده زندگی روزمره ما شده است. در آن زمان، ما زیرساختهای لازم برای تبدیل مفاهیم را به چیزی بیش از یک ایده نداشتیم. اکنون تقریباً زیرساختارهای متنوعی در همهجا وجود دارد.» شرکتها به اجتناب از تکرار اشتباههای گذشتهشان علاقهمندند. شرکتی که در سال 1999 به سهامی عام تبدیل شد، تا آن زمان فقط سه سال سابقه کاری داشت، تصور کنید اکنون که چندین سال از این تحول میگذرد، این شرکت هنوز به بهرهوری و سوددهی نرسیده است. آنها در حقیقت کاری میکنند که اجدادشان در انجام آن اشتباه کردند؛ یعنی تولید درآمد!
بنابراین، اگر این مدلهای کسبوکار مدلهای چندان بدی نیستند، چگونه نقاط موفقیت فناوری را به نقاط شکست آن دوختند؟ چه میتوان کرد؟ دوست ما کرنر معتقد است که این یک سیستم سرمایهگذاری و کاپیتالیزم سنتی و از کارافتاده است.
او توضیح میدهد که بازارها دوست دارند اغراق کنند، اما وقتی واقعت عریان میشود، چیزی اتفاق میافتد که هیچ کس توقع دیدنش را هم نداشته است. حقیقت این است که زمانی که حباب ظاهری موفقیت بازار فناوری در نهایت منفجر شود، فاجعهای مشابه سال 2000 دوباره رخ خواهد داد.
پینوشت
1- Insider trading يعنی دادوستد سهام با آگاهی يافتن و بهرهگيری از اطلاعاتی که در دسترس همگان نيست، چهبسا جزو اطلاعات خصوصی و محرمانه شرکتها بهشمار رود. در اينجا واژه insider يا «خودی» میتواند به اشخاصی همچون مقامات يا سهامداران بزرگ يک شرکت اشاره داشتهباشد که با آگاهی از وضعيت مجموعه خود در زمان مناسب میتوانند سهام آنرا بخرند يا بفروشند. اما اينگونه دادوستد در بيشتر کشورها غيرقانونی است، زيرا شيوهای نامنصفانه است و فرد يا افرادی خاص از مزيتی برخوردار میشوند که ديگران از آن محروم هستند. بهنظر میرسد در اين بخش از مقاله نویسنده قصد داشته است با انتخاب این عنوان با اصطلاح Insider trading بازی کند.
ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را میتوانید از کتابخانههای عمومی سراسر کشور و نیز از دکههای روزنامهفروشی تهیه نمائید.
ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه
ثبت اشتراک نسخه آنلاین
کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکهها
- برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network اینجا کلیک کنید.
کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون
- اگر قصد یادگیری برنامهنویسی را دارید ولی هیچ پیشزمینهای ندارید اینجا کلیک کنید.
نظر شما چیست؟