بهعنوان یک مدیرعامل، نادلا شرکت مایکروسافت را از پایه بازطراحی کرد. اگر بخواهیم منصفانه به قضیه نگاه کنیم، این فرآیندی بود که بالمر در تابستان 2013 آن را به جریان انداخته بود. زمانی که شرکت را با تعریف گروههایی با عملکردهای متقابل و متقاطع سازماندهی و واحد قدرتمند نرمافزار را منحل کرد. این تغییرات با هدف رسیدن به یکپارچگی و سادگی بیشتر صورت گرفت. چیزی که بالمر آن را در انتها «مایکروسافت واحد» نامید.
نادلا با کاهش 14 درصدی کارکنان این گروهها را سبکتر کرد. وی با اجتناب از چرخه سنتی تحقیق و توسعه مایکروسافت که در آن تمام محصولات پس از برنامهنویسی باید از مرحله آزمایش عبور کنند، فرآیند پرسرعتی را به وجود آورد که تمام این مراحل پشت سر هم به اجرا درمیآیند. برای گسترش آزمایشها، شرکت اقدام به ایجاد گروهی با نام «گاراژ» کرد که بهصورت عمومی امکان آزمایش روی ایدههای شرکت را توسط کاربران حرفهای مهیا میساخت.
سپس، فلسفه جدید نادلا راهی چارت سازمانی شرکت شد. جایی که مدیران اجرایی خود را قادر ساخت تا به واحدهایی که قبلاً بهصورت ایزوله و کاملاً محصور فعالیت میکردند، دسترسی داشته باشند. وی به جولیا لارسون گرین که تا پیش از آن جانشین مدیرعامل در بخشهایی مانند اکسباکس و سرفیس بود، نقش جدیدی اعطا کرد؛ «مدیر تجربه». با دقت در چارت سازمانی میتوان دید که این انتصاب تنزل رتبه به حساب میآید؛ زیرا لارسون اینک باید بهجای نادلا به کی لو یکی از معاونان نادلا و مدیر بخش برنامههای کاربردی و خدمات گزارش بدهد. اما از بسیاری جهات دیگر، این یک آزمون تازه بود که لارسون را در خط مقدم اقدامات توسعهای اخیر نادلا قرار میدهد. وظیفه جدید لارسون اینک این است که تعیین کند تمام محصولات مایکروسافت از اکسباکس گرفته تا آفیس چگونه میتوانند از یکدیگر بهتر پشتیبانی کنند یا حتی چطور با برنامهها و سرویسهای محبوب دیگر شرکتها سازگاری داشته باشند. این چرخش که میتواند سوابق کاری خوبی را برای دیگر کارکنان مایکروسافت به ارمغان بیاورد، بهنظر مؤثر بوده است؛ زیرا نادلا، لو و لارسون اهداف خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند و به گفته خود اطمینانی آن چنان عمیق را به وجود میآورد که به ایجاد یک ساختار سلسله مراتبی سادهتر منجر شود (در واقع در ابتدای کار نادلا به لو گزارش میداد).
برای روحیهبخشی و برانگیختن کارکنان، نادلا از بیل گیتس درخواست کرد تا 30 درصد از وقت خود را بهعنوان مشاور فنی به شرکت اختصاص دهد. نادلا نفوذ روانی مؤسس شرکت را بهعنوان یک ابزار مدیریتی حساس مورد استفاده قرار داد. وقتی به کسی میگویم: «از تو میخواهم این موضوع را با بیل هماهنگ کنی، میدانم که نهایت تلاش خود را برای هرچه بهتر شدن آن کار انجام خواهد داد.» گیتس یک فرد عادی در جلسههای مدیریتی مایکروسافت نیست. وی در انتها با کارکنان ارشد مانند کی لو در ارتباط بوده است و بازخوردهایی را درباره مسائل فنی مایکروسافت به آنان ارائه میدهد.
سال نخست مدیرعامل
نکاتی از نخستین سال پرمشغله نادلا بهعنوان مرد شماره یک ردموند4 فوریه:
انتصاب بهعنوان مدیرعامل. درخواست از مؤسس مایکروسافت بیل گیتس برای اختصاص 30 درصد از زمان آزاد خود بهعنوان مشاور فناوری24 فوریه:
انتصاب جولی لارسون گرین بهعنوان «مدیر تجربه»27 مارس:
عرضه نرمافزار آفیس برای تبلت آیپد2 آوریل:
رایگان ساختن ویندوز برای تولیدکنندگان ابزارهایی با صفحهنمایش کوچکتر از 9 اینچ29 می:
شراکت با یکی از رقبای قدیمی بهنام Salesforce15 سپتامبر:
خرید شرکت Mojang سازنده بازی Minecraft به قیمت دو و نیم میلیار دلار9 اکتبر:
عذرخواهی بابت درج نظری با موضوع توصیه به زنان بابت درخواست نکردن دستمزد بالاتر22 اکتبر:
گسترش ایده «گاراژ» و جمعآوری پیشنهادات کاربران خانگی12 نوامبر:
اعلام عرضه سورسکد نرمافزار .NET بهعنوان یک برنامه منبع باز15 دسامبر:
عرضه نسخه بتای نرمافزار مترجم اسکایپ
نادلا اصلاحاتی را نیز در بخش تحقیق و توسعه شرکت صورت داد. افزایش 11 درصدی بودجه این واحد از محل درآمدها یکی از این اصلاحات است. وی همچنین شهرت خوبی در زمینه سرمایهگذاریهای سبز و تحقیقات حول حفظ محیط زیست دارد. سرمایهگذاریهایی که شاید خروجی آنها بعد تبلیغاتی نداشته باشد. پروژه Courier مایکروسافت را در نظر بگیرید؛ کامپیوتری کتابی که در سال 2008 معرفی شد. این دستگاه از دو صفحه لمسی رو در رو تشکیل شده بود. ابزار شکست خورده مایکروسافت هیچ گاه آزمایشگاه را به مقصد بازار ترک نکرد. (گروه مربوط به این پروژه مایکروسافت را ترک و شرکت FiftyThree را تأسیس کردند. یک شرکت استارتآپ که پشت پروژه برنامه Paper و همین طور قلم استایلوس قرار داشت.)
نادلا محققان را تشویق کرد تا همکاری نزدیکتری را با مهندسان دیگر بخشها داشته باشند و به آنان در آماده شدن سریعتر محصولات کمک کنند. عرضه برنامه مترجم اسکایپ که کار ترجمه همزمان را به چند زبان و بهصورت آنی انجام میدهد، موفقیتی زودهنگام بود. نادلا این برنامه را «لحظه حقیقت» نام نهاد؛ زیرا برای آماده کردن آن چند گروه از کارمندان در بخشهای مختلف شامل کارکنان اسکایپ، گروه محاسبات ابری Azure و گروه آفیس همکاری تنگاتنگی با یکدیگر داشتند. این همکاری از نوعی بود که نمونه آن تا پیش از این هرگز در مایکروسافت قدیمی صورت نگرفته بود.
آلکس کیپمن، مخترع ارشد پروژه هولولنز، نمونه آن شخصیتی است که نادلا میخواهد مایکروسافت از آن برخوردار باشد. عنوان رسمی وی «متخصص گروه سیستمعاملها» است و همکاری منظمی را با تمام گروهها دارد. نادلا چنین تطبیقپذیری را مورد تمجید قرار میدهد: «آلکس از اینکه مانند مهندسان کلاسیک شما نیست، هیجانزده است.» وی با این اظهار نظر تفاوتهای بین انتظارهای رایج از مهندسان را با همتایان محقق آنان ترسیم میکند: «او به مهندسی به چشم یک پروژه تحقیقاتی نگاه میکند.»
کیپمن که در برزیل متولد شده است، کار خود را وقتی آغاز کرد که خیلی جوان بود. والدین او مجبور شدند تا کنسول بازی آتاری 2600 آلکس را دو بار عوض کنند؛ زیرا علاقه زیادی داشت بفهمد دستگاه چگونه کار میکند. کیپمن پس از فارغالتحصیلی از دانشکده فناوری روچستر به مایکروسافت رفت و تا انتهای سال 2007 یک کپی از کینکت آماده کرد. ابزاری که کنسول اکسباکس را با حرکت بدن کنترل میکند. «زمانی که کینکت را به شرکت آوردم، چیزی نبود که امروز بهنام کینکت آن را میشناسید. بلکه ایدهای از این بود.» در اینجا الکس نمونهای اولیه از پروژه هولولنز را نشان میدهد و میگوید: «کینکت قدم نخست بود.»
کیپمن معتقد است پروژه هولولنز در نقطهای وارد میشود که برای پیسیها ایستگاه آخر به حساب میآید؛ نقطهای کلیدی برای جهانی کاملاً تغییریافته. در این رؤیای جدید حسگرها همهجا حضور دارند. پروژه هولولنز و همتایان آن پلتفرمی از محاسبات بصری را ایجاد میکنند که با صدا و حرکتها کنترل میشوند و خود با تکیه بر حواس فیزیکی بهآرامی در پسزمینه جای میگیرند. پیکمن در توضیح میگوید: «به این ترتیب، من و شما میتوانیم هر کاری را که در جهان ممکن است انجام دهیم؛ تعامل با دیگر انسانها، محیط یا اشیا. فناوری به ما کمک خواهد کرد تا کارهای بیشتری را بهتر، سریعتر و ارزانتر انجام دهیم.»
پروژه هولولنز روی یک جفت لنز هولوگرافیک ساخته شده است. هر لنز از سه لایه شیشه به رنگهای آبی، سبز و قرمز تشکیل شده و با شیارهای راهراه بسیار نازک پوشانده شدهاند که وظیفه شکست نور را بر عهده دارند. در جلو و طرفین دستگاه چند دوربین وجود دارد که وظایفی همچون تشخیص حرکت سر تا ضبط تصاویر ویدیویی را انجام میدهند و از زاویه و عمق بسیار زیادی برخوردار هستند. میدان دید در محورهای عمودی و افقی 120 درجه هستند که بهطور واضح از دامنه دید کینکت بیشتر است. یک موتور نوری در بالای لنزها نور را به شیشهها میتاباند که پس از برخورد با سطح، میلیونها بار بین سطوح شیشهها بازتاب مییابد. این فرآیند در کنار اطلاعات ورودی به حسگرهای بیشمار دستگاه باعث فریب چشم و توهم تشکیل تصویر در آن سوی لنزها میشود. دستگاه تنها سه کنترلر دارد؛ یکی برای تنظیم صدا، دیگری برای تنظیم کنتراست تصویر هولوگرام و در آخر دکمهای برای روشن کردن دستگاه. بلندگوها نیز درست پشت گوش شما جای گرفتهاند. پروژه هولولنز میتواند جهت دریافت صدا را تشخیص بدهد و به این ترتیب زمانی که صدایی را میشنوید، جهت آن به گونهای خواهد بود که در واقعیت از آن سو باید ساطع میشد. برای مثال، اگر کامیونی در سمت چپ شما در حال شتاب گرفتن باشد، صدای موتور آن از سمت چپ به گوش شما خواهد رسید. تا زمان ارائه پروژه هولولنز به بازار در اواخر سال جاری میلادی، وزن آن 400 گرم یعنی حدود وزن یک کلاه دوچرخهسواری مدرن خواهد بود. سیستمعامل جدید مایکروسافت بهنام «ویندوز 10» از این ابزار پشتیبانی میکند، پس هر برنامهنویسی میتواند برای آن نرمافزار تهیه کند.
ناسا نخستین بررسیها را روی این دستگاه انجام داده است. همزمان که جف نوریس در آزمایشگاه Jet Propulsion مسئولیت یافتن راههای جدید برای درنوردیدن فضا را برعهده دارد، دیدگاههای تازه حول دستیابی به رابطهای کاربری جدید برای ارتباط بین انسان و فناوری مورد توجه جدی قرار گرفته است. نوریس برای نخستین بار پنج سال قبل و در زمانی که کیپمن مشغول ساختن کینکت بود، با وی ملاقات کرد. نوریس ظرفیتهای خوبی را برای دستیابی به فناوری که بتواند همکاری نزدیکتری بین مسافران فضا ایجاد کند، در پروژه هولولنز مشاهده میکند. نوریس در این باره میگوید: «وقتی افراد خود را در محیط حس میکنند، قادر خواهند بود تصمیمات بهتری بگیرند.» در ماه مارس گذشته نوریس و تعدادی از اعضای گروه وی برای چند ماه از جنوب کالیفرنیا به ردموند آمدند تا مأموریتی را به مریخ شبیهسازی کنند. کیپمن به من اجازه داد تا این شبیهساز را امتحان کنم. هدست را روی سرم گذاشتم و بیدرنگ خود را روی صحرای خاکی سیاره قرمز دیدم. در پشت سرم مریخنورد «کنجکاوی» با 2 متر ارتفاع قرار داشت و دوربینهای آن در حال تصویربرداری از پهنه دشت بودند. وضعیت به اندازهای واقعی مینمود که احساس کردم زانوهایم در حال لرزیدن هستند و مطمئن نبودم در حال دریافت و ادراک چه اطلاعاتی هستم. همزمان نوریس در کنار من و به شکل یک لکه طلایی سهبعدی و با هیبت یک انسان ظاهر شد. یک خط نقطه چین جهت نگاه وی را نشان میداد. به من گفت: «آنجا را نگاه کن.» قدری خم شدم تا در انتهای مسیر نگاهش یک سنگ را ببینم. پروژه هولولنز به من اجازه میداد تا در همان وضعیت دمو با یک کامپیوتر رومیزی کار کنم. این امکانی است که در دنیای مجازی ریفت وجود ندارد. همچنین، این امکان وجود دارد تا نشانهای هولوگرافیک را در داخل سناریوی مجازی قرار بدهم. این قابلیت بهزودی استفادههای فراوانی در کاربرد حقیقی خواهد داشت. با استفاده از یک حرکت دست راست تعدادی از کنترلها در اختیار من قرار گرفتند. از میان سه انتخاب وسطی را لمس کردم و یک پرچم نشانگر در همان نقطه ایجاد شد. وقتی دانشمندان این کار را انجام میدهند، فرمانی برای مریخنورد واقعی ارسال میشود و عملیات در دنیای واقعی و بر سطح مریخ اجرا خواهد شد. این شبیهساز به اندازهای مؤثر است که ناسا در نظر دارد مأموریتی را با استفاده از آن تا همین تابستان به انجام برساند. اما این تنها یک مثال از قابلیتهای پروژه هولولنز بود. فرصتهای حقیقی این پلتفرم توسط برنامهنویسانی ایجاد خواهد شد که با بهکارگیری منابع و ترکیب آنان با قوه تخیلشان به آنان جامه عمل بپوشانند. ناسا بهعنوان یکی از پشتیبانان این پروژه قراردادی را امضا کرده است و دیگران نیز یکی یکی به آن میپیوندند. با وجود این، برای موفقیت پروژه هولولنز (و در نتیجه موفقیت مایکروسافت) باید پلتفرمی برای برنامهنویسانی ایجاد شود که به تهیه نرمافزار برای آن مایل هستند. همان گونه که در دهه 1990 چنین کاری با موفقیت برای ویندوز انجام شد و همان گونه که با انجام نشدن برای موبایلها در اوایل همین دهه، پلتفرم موبایل این شرکت شکست خورد.
دو ماه و نیم پیش از اعلام پروژه هولولنز توسط مایکروسافت به لندن رفته بودم تا شاهد سخنان نادلا در جمع مشتریان و برنامهنویسان اروپایی در رویدادی بهنام «رمزگشایی آینده» باشم. این مخاطبان همانهایی هستند که اگر نادلا بخواهد پروژه هولولنز و دیگر نوآوریهای آتی با موفقیت روبهرو بشوند، باید آنان را با خود همراه سازد. گروهی موسیقی را بیرون سالنی اجرا میکردند که داخل آن پر از دموهای مایکروسافت بود. بیش از هزار نفر برای دیدن سخنرانی نادلا به آن مکان آمده بودند. رویدادی که نام «مکالمه تعاملی صمیمی» را با خود یدک میکشید و مجری آن یکی از مدیران انگلیسی مایکروسافت بود که با عنوان «کارشناس ارشد روشنگری» معرفی شد. قرار بود تا موضوع سخنرانی حول «چگونه مایکروسافت نسل جدید نوآوری فناوری را ایجاد میکند» انجام شود. با وجود تمام قول و قرارها و تبلیغات انجام شده سخنرانی طبق برنامه پیش نرفت. سخنرانی روی موضوع «بازآفرینی بهرهوری» و «نخست موبایل، نخست کلاود» طولانیتر بود و روی نحوه انجام این موارد وقت زیادی صرف نشد. همزمان با خروج نادلا از روی صحنه، یکی از خبرنگاران محلی در یک توییت به مختصر کردن سخنرانی اشاره کرد: «او رفت!» البته نکته در این نبود که مطلب جدیدی عنوان نشد، بلکه در این بود که پیام مایکروسافت در تصمیم برای تغییر و تفکر رو به جلو بهطور واضح به گوش همه رسید.
چالش برای بازآفرینی برند بهطور دقیق نیازمند تقویت همهجانبه است و نادلا از زمان آغاز به کار ارتباطات خود را در همه جهات به کار انداخته است. در لندن ملاقاتهای کوتاهی را با مشتریان از ساعت پنج صبح همان روز ترتیب داد و تقویم کاری وی تا غروب آفتاب کاملاً پر بود. (از آنجا که در نتیجه این امر زمان کوتاهی برای صحبت کردن وی باقی میماند، به من گفته شد کنفرانس دیرتر از زمان اعلام شده برگزار خواهد شد.) از زمانی که نادلا به مدیرعاملی منصوب شد، سخنرانیهای بسیار سنگینی داشته است و ملاقاتی را بعد از شام با گروه کوچکی از روزنامهنگاران ترتیب داد تا تأثیرات سخنانش را تقویت کند. وی به یکی از اعضای هیئت مدیره بهنام «جان تامپسون» متکی است که برای سالها شرکتهای امنیتی مانند سیمانتک را هدایت میکرده و اینک نیز مدیرعاملی شرکت نرمافزاری Virtual Instruments را بر عهده دارد. او زمان زیادی را صرف دیدار با مؤسسان شرکتهای استارتآپ مانند رایان اسمیت، مالک شرکت Qualtrics، کرد. فردی که در مراسم شرکت سرمایهگذاری Accel به نادلا معرفی شده بود. نادلا چند پرسش را از اسمیت پرسید و بهسرعت دریافت که اسمیت قویترین استعداد خود را در چه بخشی به کار گمارده است. این کار اسمیت را بهشدت تحت تأثیر قرار داد. برای نخستین بار بود که او با فردی از ردموند ملاقات میکرد. «معمولاً شرکتها بر سر چگونگی همکاری با مایکروسافت قدری دچار مشکل میشوند.» اسمیت ادامه میدهد: «منظورم این است که از کجا باید شروع کرد؟» در ادامه ملاقات، شگفتی او بیشتر نیز شد: «این مرد متفاوت است.» این نظر اسمیت راجع به نادلا بود و در آخر گفت: «خیلی فروتن است.»
«اگر میخواهید Minecraft را بهصورت هولوگرافیک بازی کنید، بهترین روش برای این کار استفاده از پروژه هولولنز است.»
این نوع رفتار به نادلا کمک کرد تا شراکتهای جدیدی را با شرکتهایی همچون DropBox و Salesforce ترتیب دهد. همکاری با Salesforce بهویژه بسیار غیرمنتظره بود. برای مدتهای طولانی مایکروسافت شرکتهای فعال در زمینه محاسبات ابری را بهعنوان دشمن خود میشناخت و این وضعیت حتی در زمان معرفی CRM بهعنوان رقیب Salesforce نیز ادامه داشت. اما نادلا متوجه شد که بسیاری از مشتریان Salesforce از آفیس360 نیز استفاده میکنند و از همین رو به فکر افتاد که شاید بتوان دو نرمافزار را با یکدیگر ترکیب کرد. پس در بهار گذشته با مدیرعامل این شرکت یعنی مارک بنیوف تماس گرفت و ایده همکاری را مطرح کرد. در نیمه نخست سال 2015 نرمافزار Salesforce با آفیس، Share Point و OneDrive for Business روی آیاواس و آندرویید یکپارچه خواهد شد. همچنین، یک نسخه از نرمافزار Salesforce برای آوتلوک در دسترس خواهد بود و نسخههای بعدی نیز برای گوشیهای ویندوزی و همین طور اکسل در راه خواهند بود. بنیوف میگوید: «پیش از این، شرایط برای همکاری با مایکروسافت فراهم نبود. ساتیا دری را باز کرد که بسته، قفل و مسدود شده بود.» مایکروسافت جدید، گشادهرو و مایل به همکاری حتی آغوش خود را روی نرمافزارهای منبع باز نیز گشوده است. حرکتی جمعی و مشارکتی برای کدنویسی که بالمر یک بار پیش از این آن را به سرطان تشبیه کرده بود. در ماه نوامبر، مایکروسافت تمام چهارچوب و زیرساخت برنامهنویسی .NET را برای ساخت و اجرای اپلیکیشنها و سرویسها آزاد کرد. این رفتار جدید الزاماً برنامهنویسان را درباره پروژه هولولنز هیجانزده نمیکند، اما امواج خوشبینی در هوا احساس میشود. آرون لوی، مدیرعامل باکس، بلافاصله پس از اعلام منبع باز شدن کدهای .NET بهطور مختصر عکسالعملی را در توییتر نشان داد: «برخی اوقات احساس میکنم ساتیا مثل فیلمهای دهه 1980 که نوجوانان در منزل و بدون حضور والدین آزاد بودند رفتار میکند و این خیلی عالی است.» به همان اندازه که نمایش هولوگرافیک هیجانانگیز است یا حتی مانند مشاهده سطح مجازی مریخ، نخستین برنامه پروژه هولولنز بازی ویدیویی محبوب Mindcraft خواهد بود که مایکروسافت در سپتامبر سال 2014 آن را تهیه کرد. این بازی برای نسل کودکان امروز مانند آجرهای لگو خواهد بود که عمیقاً خصایص همکاری مشترک را یاد میدهد. بهزودی کودکان خلاق خواهند توانست این بازی را بهصورت سهبعدی تجربه و با دوستان خود با استفاده از هولوگرامها بازی کنند و با یکدیگر چیزهایی بسازند. محصولاتی مانند این به پروژه هولولنز کمک میکند تا پی بگیرد. آن طور که
تری میرسون، مسئول بخش ویندوز، میگوید: «اگر میخواهید نسخه هولوگرافیک Mindcraft را بازی کنید، بهترین راه استفاده از این ابزار است.» البته ممکن است مجبور شوید برای استفاده از این دستگاه مدتی صبر کنید. مایکروسافت تصمیم گرفته است تا نحوه معرفی هولولنز را کنترل کند. ابتدا برنامه نادلا این بود که با معرفی این ابزار به افرادی که آنان را «سازندگان» مینامد (افرادی که به کنفرانس TED آمده و برای خرید عینک گوگل صف کشیده بودند)، تخیلات عمومی را به چالش بکشد. شرکت برنامهای برای توزیع مجموعه بزرگی از ابزارهای توسعه در سال جاری تهیه کرد. مرحله بعدی نیز به شرکای تجاری تعلق خواهد داشت. در انتها و زمانی که تقاضای بزرگی ایجاد شد، دسترسی عمومی (شامل طرفداران Minecraft نیز) فراهم خواهد شد. ارائه با تأخیر محصول میتواند یکی دیگر از نتایج تغییر در سیاستها باشد. نادلا میگوید مایل است نحوه عکسالعمل مردم را در قبال پروژه هولولنز مشاهده و با توجه به مشاهدات تغییرات لازم را در محصول اعمال کند. در سال 2007، زمانی که استیو جابز آیفون را معرفی کرد، مخالف نصب نرمافزار جانشین بود و ترجیح داد تا مشتریان دسترسی به اینترنت از مرورگر سافاری استفاده کنند. با وجود این، پس از معرفی گوشی و در سال 2008 وی بسته توسعه نرمافزار را از طریق فروشگاه در اختیار برنامهنویسان قرار داد. به طریق مشابه، نادلا نیز راهبردی را برای پروژه هولولنز تعریف کرده است، اما میگوید مسیر این راهبرد بسته به بازخوردهای دریافت شده از سوی برنامهنویسان و کاربران تعیین خواهد شد. شرکتهای بزرگ و کوچک همگی در تلاش هستند تا نسل بعدی رابطهای محاسباتی را ابداع کنند.
جولی لارسون گرین، اکنون در سمت «مدیر تجربه» مایکروسافت فعالیت دارد.
تلاشی که به دلیل جایگزینی کامپیوترهای رومیزی با گوشیهای هوشمند، حساسیت بیشتری را برای این دسته از ابزارها ایجاد میکند. فیسبوک اوکیولس را دارد. گوگل عینک خود و نیز در سواحل دایانا در فلوریدا نیز یک استارتآپ بیسر و صدا بهنام Magic Leap که در آخرین دور از سرمایهگذاریهای خود مبلغ 542 میلیون دلار را روی چیزی هزینه کرده است که احتمالاً هوشمندتر از تمام موارد گفته شده است. فرد برنده باید چنین راهی را بپیماید؛ زیرا برنامهنویسان و مشتریان زمان و پول خود را روی پلتفرم مورد علاقه خود هزینه خواهند کرد تا در نهایت نوآوری بدرخشد. هر کدام از این رقبا به زمان بیشتری برای موفق شدن نیاز خواهند داشت و آن طور که کیپمن پیشبینی میکند، چنانچه کاربران و توسعهدهندگان رفتاری از خود نشان بدهند که پروژه هولولنز را به مسیر دیگری براند یا حتی اگر از آن استقبال نکنند هم مایکروسافت مشکلی نخواهد داشت. در این صورت، ذینفعان حقیقی پروژه هولولنز سیستمعامل شرکت یعنی ویندوز 10، محصول محاسبات ابری آن یعنی Azure و بسته محصولات نرمافزاری Office 360 خواهند بود. در صورت موفق نشدن پروژه هولولنز، تمام این محصولات کماکان به حرکت خود در مسیر پیشرفت ادامه خواهند داد. نکته اصلی اینجا است که تعداد بیشتری از مردم راههای بیشتری را برای بهکارگیری این محصولات خواهند یافت و نکته مهم دیگر اینکه با ظهور نسل بعدی پلتفرم فناوری (چه پروژه هولولنز باشد چه نباشد) مایکروسافت برای هر اتفاقی آماده خواهد بود. چه زمانی میتوانیم منتظر ظهور رابط بعدی محاسباتی باشیم؟ نادلا را برای پاسخ به این پرسش تحت فشار قرار دادم، اما وی کسی نیست که بتواند آینده را پیشبینی کند: «این جمله از چه کسی بود؟ نام گوینده این جمله را فراموش کردم.» سپس، در ادامه جملهاش را بر زبان میآورد: «شما همیشه خود را در کارهایی که میتوانید طی یک سال انجام دهید، دست بالا و در کارهایی که میتوانید در ده سال انجام دهید دست پایین میگیرید.» بعدها به مفهوم این عبارت فکر کردم. او با این جمله حق مطلب را بهخوبی ادا کرد. فردی که این جمله را گفته، بیل گیتس است.
ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را میتوانید از کتابخانههای عمومی سراسر کشور و نیز از دکههای روزنامهفروشی تهیه نمائید.
ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه
ثبت اشتراک نسخه آنلاین
کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکهها
- برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network اینجا کلیک کنید.
کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون
- اگر قصد یادگیری برنامهنویسی را دارید ولی هیچ پیشزمینهای ندارید اینجا کلیک کنید.
نظر شما چیست؟