این مطلب یکی از مقالات پرونده ویژه «مغزهای ماشینی؛ انسان یا برده؟» شماره 200 ماهنامه شبکه است. علاقهمندان میتوانند کل این پرونده ویژه را از روی سایت شبکه دانلود کنند.
قدرت مغز فراتر از ارتباطات داخلی آن است و شامل توانایی آن برای برقراری ارتباط با دیگر مغزها است. برخی حیوانات هستند که بهصورت گله یا گروههای اجتماعی زندگی میکنند، اما تنها انسانها هستند که سلسلهمراتب عمیق را تشکیل میدهند. چنین میلی بیش از هر توانایی شناختی منحصر به فرد دیگری، ما را قادر میسازد تا بر زیستگاه خود تسلط داشته باشیم و به ساخت اشیای پیچیده بپردازیم. در کل، ما انسانها قادر به دستیابی به چیزهای خارقالعاده هستیم. حالا قصد داریم هوش ماشینی را با خودمان ترکیب کنیم. همان گونه که سیستمهای ما (صنعتی، فناوری یا پزشکی) از لحاظ پیچیدگی و کمال رشد میکنند، هوش لازم برای نحوه کار با آنها نیز باید فراهم شود. در نهایت، ابزارهای ما برای خودشان فکر میکنند و شاید حتی آگاهی نیز پیدا کنند. بعضی از مردم چنین چشماندازی را ترسناک میبینند. اگر ابزار ما بتوانند خودشان تفکر کنند، ممکن است بتوانند علیه ما اقدام کنند. اما چه خواهد شد اگر ماشینهایی بسازیم که ما را دوست داشته باشند؟ علوم اعصاب چیزی را در اختیار ما قرار خواهد داد که دههها بهدنبال آن بودیم؛ کامپیوترهایی که مثل ما فکر میکنند.
در حالی که نور صبحگاهی از پنجره اتاق خواب به داخل تابیده، استیو از جایش بلند میشود. او نگاهی به همراهش که هنوز وانمود میکند خوابیده میاندازد. «بسیار خب کایلی من از جایم بلند شدم.» او از تختخواب بیرون میآید و شروع به پوشیدن لباس میکند. «از دیشب 164 پیام دریافت کردی که من بهجز یکی به همشون جواب دادم.»
استیو در حالی که مشغول مرتب کردن تختخواب است. «باشه، بگو ببینم چی بوده.»
«مادرت میخواد بدونه بالاخره کی قصد داری زن بگیری؟»
او در حال خندیدن. «چیز دیگهای هم هست؟»
«کلسترولت دوباره رفته بالا. و اینکه از دیشب 15712 بار تلاش کردند ذهن من رو هک کنند.»
«چه بد! تونستی منبعش رو شناسایی کنی؟»
« خیلی پراکنده است. اکثرشون از طریق امواج رادیویی اجاق گازمون بوده. من کلمات عبور را عوض کردم، ترافیک شبکه رو هم محدود کردم.»
« بسیار خب، چه خبر از بازار؟ حراجی چیزی پیدا نکردی؟»
« یک تلویزیون پیدا کردم که به بودجمون میخوره. نظراتی هم که دربارش دادند خوب بوده.»
«پس بخرش.»
کایلی لبخند میزند. «من تو رختخواب میمونم و با فکرم شام میپزم.»
استیو سوار ماشین میشود و روی صندلی پشتی سر جایش مینشیند. ماشین، این موجود گوش به فرمان، بهسمت محل کار شروع به حرکت میکند.
در طول مسیر نیز استیو با نمایشگرهای موجود در ماشین از اوضاع و احوال دنیا باخبر میشود. ماشین، استیو را جلوی ساختمان دفتر کار پیاده و شروع به جستوجو برای پیدا کردن جای پارک میکند. استیو به انتهای سالن میرود تا قهوهساز یک قهوه تازهدم برای او آماده کند. همکارانش دور هم جمع میشوند و چند ساعتی گفتوگو میکنند. آنها در پی یافتن ایدههایی برای یک فیلمنامه جدید هستند. یک فیلمنامه علمی تخیلی باورپذیر...
امروز این چیزها علمی تخیلی به نظر میرسند، اما تا اواسط این قرن ما هم میتوانیم در دنیای استیو و کایلی زندگی کنیم. محاسبات کامپیوتری بعد از حدود 70 سال در نقطه اوج خود قرار دارند. رویکردهای قدیمی مبتنی بر فناوری CMOS و معماری von Neumann به محدودیتهای بنیادین خود رسیدهاند. در این بین، تلاشهای گسترده صورت گرفته در سراسر جهان برای درک نحوه کارکرد مغز انسان به بینشهای جدیدی در یکی از بزرگترین اسرار علمی یعنی اصول بیولوژیک شناخت انسان منجر شده است.
رؤیای تفکر ماشینی چیزی شبیه به کایلی که مثل یک انسان واکنش نشان میدهد، برنامهریزی میکند و دلیل و منطق میآورد قدمتی بهاندازه کامپیوتر دارد. در 1950، آلن تورینگ مأموریت پیدا میکند تا آزمايش کند آیا ماشین هم میتواند مثل انسان تفکر کند. او پیشبینی کرده بود که تا سال 2000 کامپیوترها قادر خواهند بود از عهده آزمايش او برآیند. پیشگامان علوم کامپیوتر از قبیل جان ون نیومن نیز روی تقلید از عملکرد مغز کار کرده بودند. آنها بر اساس یافتههای عصبشناسانی مثل سانتیاگ ریمون و دیگران که در اواخر دهه 1800 میلادی انجام گرفته بود، تنها سادهترين شکل از مفهوم یاخته عصبی را در اختیار داشتند. حتی امروز هم بهدرستی نمیدانیم چگونه این مغز ملموس به تجربه ناملموس از اندیشه و آگاهی منجر میشود.
امروز، ساخت یک مدل بهتر از مغز هدفی است که دولت کشورهای بزرگ بهدنبال تحقق آن هستند. پروژههایی مثل BRAIN Initiative در ایالات متحده و Human Brain Project در اروپا به همراه کوشش بخش خصوصی مثل پروژه Allen Institute for Brain Science در سیاتل از جمله آنها هستند که در مجموع بیش از صدها محقق و میلیاردها دلار بودجه را به خود اختصاص داده است.
با جمعآوری دادههای سیستماتیک و بینش دقیق درباره مغز، یک نسل جدید از پیشگامان علم کامپیوتر امیدوار است تا بتواند ماشینهایی بسازد که قدرت تفکر داشته باشند.
اگر آنها موفق به انجام چنین کاری شوند، شرایط انسان را درست مثل کاری که انقلاب صنعتی در 200 سال گذشته انجام داد تغییر خواهند داد. تقریباً در تمام تاریخ بشریت، مجبور بودهایم غذای مورد نیازمان را توليد کنیم و ابزار مورد نیازمان را با دست بسازیم. انقلاب صنعتی موجب صرفهجویی در ذخایر انرژی شد، امکان ساخت، زراعت و مسافرت را برای ما فراهم کرد و برقراری ارتباط در یک مقیاس کاملاً جدید را میسر ساخت. انقلاب هوش مصنوعی نیز ما را یک گام بزرگ به جلو هدایت خواهد کرد و از نیاز به کنترل تمام جزئیات عملکرد ماشین آلاتی که بر پایه تمدن مدرن پایهریزی شدهاند رها میکند. در نتیجه شبیهسازی مغز، درک عمیقتر و دقیقتری از خودمان به دست خواهیم آورد. شاید اولین مزیت این نوآوری سلامت روان، رفتار سازمانی یا حتی روابط بینالملل باشد.
همچنین، این نوع ماشینها میتوانند در حالت کلی وضعیت سلامت ما را نیز بهبود بخشند. دستگاهی را تصور کنید (میتواند یک روبات یا تلفن هوشمند شما باشد) که سوابق پزشکی شما را نگه میدارد. با ترکیب این دادههای شخصی با مدل پیچیدهای از تمام راههایی که بدن انسان را تنظیم میکند، میتوان سناریوهای مختلف را شبیهسازی کرد و رفتارهای مناسب سلامت یا اقدامات پزشکی متناسب با وضعیت شما را توصیه کرد. یک دکتر انسان میتواند هربار تنها تعداد محدودی از متغیرها را با یکدیگر ارتباط دهد، اما چنین اپلیکیشنی قادر به انجام هزاران مورد از آن است. این کار مؤثرتر و شخصیتر از هر پزشکی خواهد بود.
بازتوليد فرآیندهای انجام گرفته در مغز به ما اجازه خواهد داد هر کاری که انسانهای امروزی انجام میدهند را بهصورت ماشینی و خودکار انجام دهيم. تنها کافی است یک تراشه کنترلکننده عصبی که میتواند استدلال، قدرت بصری و کنترل مکانیکی مغز را تقلید کند با چند صد دلار قطعه ترکیب کنید تا یک روبات فرمانبردار در اختیار داشته باشید. بسیاری از کارهای طاقتفرسا یا حوصله سر بر انسانی را میتوان به چنین روباتهایی محول کرد.
با توجه به وضعیت حال حاضر کامپیوترها، شاید تصور چنین اتفاقی وحشتناك به نظر برسد. آیا تا به حال تلاش کردهاید تنها از طریق یک سری منوهای خودکار ناخوشايند و توسط یک صدای ماشینی که مکرر از شما میخواهد دکمه 3 را فشار دهید، با خدمات پشتیبانی یک شرکت تماس بگیرید و دست آخر هم به هیچ نتیجهای نرسید؟ چنین ماشینهایی هنوز هم اغلب در انجام وظایفشان با مشکل مواجه هستند و نمیتوانند در برابر فریادهای شما عکسالعملی نشان دهند. ماشینهای متفکر به احساسات شما واکنش نشان خواهند داد، اهداف شما را درک و به طور فعالانهای به شما در راه تحقق آن کمک میکنند. آنها بهجای اینکه تنها بهصورت مکانیکی مجموعهای ثابت از دستورالعملها را اجرا کنند، خود را بر اساس تغییر موقعیت تنظیم میکنند.
این حد از انعطافپذیری به این علت است که آنها بر اساس مغز ما مدلسازی خواهند شد که به طور کامل با تعامل با محیطهای پیچیده و با دیگر انسانها سازگار شده است. با کمی تلاش آگاهانه ما زبان را درک میکنیم و حالات و معانی را از نشانههای زبان بدن، حالت چهره و لحن صدا دریافت میکنیم. این مغز ما است که به طرز شگفتانگیزی با کمترین میزان مصرف انرژی تمام این کارها را انجام میدهد.
این 1.3 کیلوگرم توده تشکیل شده از بافت عصبی که شما داخل جمجمه خود حمل میکنید، حدود 20 درصد متابولیسم بدن شما را تشکیل میدهد. بنابراین، اگر هر یک متابولیسم پایه را به طور میانگین 100 وات در نظر بگیریم، هرکدام ما از لحاظ بیولوژیک به یک ابرکامپیوتر 20 واتی مجهز هستیم. حتی قدرتمندترين کامپیوترهای امروزی نیز با مصرف انرژی 20 میلیون وات کار میکنند که به هیچ وجه با مغز قابل مقايسه نیست.
اما مغز چگونه این کار را انجام میدهد؟ این گونه نیست که یاختههای عصبی بسیار کارآمدتر از ترانزیستورها هستند. در واقع، وقتی موضوع بر سر جابهجایی سیگنالها به اطراف باشد، میزان بهرهوری یاختههای عصبی یک دهم است. پس دلیل آن باید نحوه سازماندهی این یاختههای عصبی و الگوهای تعاملی آنها (یا همان الگوريتمها) باشد. مغز دارای شبکههای نسبتاً سطحی، اما به طور گستردهای موازی است. در هر سطح، از درون اعماق سلولها تا مناطق گسترده مغزی، حلقههای بازخوردی وجود دارد که توازن این سیستم را حفظ میکند و آن را در پاسخ به فعالیت واحدهای مجاور تغییر میدهد. حلقه بازخورد نهایی نیز از طریق عضلات به دنیای خارج و از طریق حواس صورت میگیرد.
از قدیم، یاختههای عصبی بهعنوان واحدهایی دیده میشدند که هزاران ورودی را جمعآوری میکنند، آنها را با اعمال محاسباتی تبدیل میکنند، و سپس سیگنالها را از طریق اتصالاتی که سیناپس نام دارد به دیگر یاختههای عصبی ارسال میکنند. اما بعداً مشخص شد این مدل بیش از حد ساده است و در هر بخشی از این سیستم قدرت محاسباتی شگفتانگیزی وجود دارد. حتی یک سیناپس واحد نیز شامل صدها نمونه از پروتئینهای مختلف است که تعاملات پیچیدهای با یکدیگر دارند. این همان ساختار یک کامپیوتر مولکولی است.
همچنین، صدها نمونه مختلف از یاختههای عصبی وجود دارد که هرکدام نقش خاصی را در مدارهای عصبی ایفا میکنند. اغلب یاختههای عصبی از طریق تماس فیزیکی ارتباط برقرار میکنند، به همین دلیل رشتههایی باریک را تا اندازهای رشد میدهند تا شریک مناسب را پیدا کنند. سیگنالها از طریق زنجیرهای از تقویتکنندهها از بین این رشتههای باریک عبور میکنند. پمپهای یونی نیز غشای سلولهای عصبی را مثل یک باتری شارژ نگه میدارند. سیگنالها بهوسیله تغییرات شدید کوتاهمدت در ولتاژ بهنام اسپایک حرکت میکنند که موجب تخریب غشا میشود.
استیو قصه ما خسته و کوفته به خانه برمیگردد. داخل خانه پاکیزه و مرتب است. عطر و طعمی خوشمزه از اجاق جدید به مشام میرسد. کایلی کنار پنجره پشت یک بوم نقاشی مشغول کار است. بعد از دیدن استیو با لبخندی از او استقبال میکند. «سلام، خوبی؟ امروزت چطور بود؟»
در حالی که اثر هنری که خلق کرده را بهطرف استیو میگیرد. «یک نقاشی جدید کشیدم.»
«به به چقدر قشنگه.»
«خالی نبند، از حسگرهای زیستیات فهمیدم که خوشت نیومد.»
«گوش کن کایلی، باید برت گردونم آزمایشگاه. اونها میگن از وقتی پیش من بودی پیشرفت زیادی کردی.»
«من اینجا رو دوست دارم، خواهش میکنم بذار بمونم. من همون میشم که تو میخواهی.»
«مشکل همینجا است. تو اینقدر سعی کردی من رو راضی نگه داری که خودت رو هم فراموش کردی.»
کایلی در حالی که آب چکیده شده از گونه خود را پاک میکند. «یعنی تو فکر میکنی همه اینها ساختگی بود.»
استیو هم در حالی که بغضش را بهسختی فرو میدهد. «نمیدونم!»
ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را میتوانید از کتابخانههای عمومی سراسر کشور و نیز از دکههای روزنامهفروشی تهیه نمائید.
ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه
ثبت اشتراک نسخه آنلاین
کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکهها
- برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network اینجا کلیک کنید.
کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون
- اگر قصد یادگیری برنامهنویسی را دارید ولی هیچ پیشزمینهای ندارید اینجا کلیک کنید.
نظر شما چیست؟