هوش هیجانی - قسمت سوم
تشخیص هوش هیجانی
در دو شماره قبل، به تاریخچه مبحث هوش هیجانی و تعریف آن از دیدگاه دانیل گلمن نگاهی انداختم. به بعضی از مولفه‌های آن مانند مانند خودآگاهی و نظم اشاره کردم. همچنین به جنبه های فیزیولوژیک هیجانات و نقش آن‌ها در تصمیم گیری اشاراتی داشتم. در ابتدای این بحث تعریف دانیل گلمن از هوش هیجانی را مبنا قرار دادم که معتقد است هوش هیجانی مجموعه‌ای از مهارت‌ها و توانایی‌هایی است که ما از طریق آن‌ها می‌توانیم احساسات و هیجانات خود را تشخیص دهیم، تنظیمشان کنیم و در روابط‌مان با دیگران از آن ها استفاده کنیم. در این قسمت به شایستگی‌ها و صلاحیت‌هایی اشاره می‌کنم که یک انسان با هوش هیجانی بالا باید داشته باشد. در واقع ما می‌توانیم با شناخت این صلاحیت‌ها، وجود هوش هیجانی و میزان آن را در خود و دیگران تشخیص دهیم.

مبحث هوش هیجانی را به ترتیب بخوانید:

 


تشخیص هوش هیجانی

EI یا EQ ...

  • اغلب مردم هوش هیجانی را با EQ می‌شناسند؛ در حالی که مبحث هوش هیجانی در مجامع علمی و دانشگاهی با Emotional Intelligence یا EI شناخته می‌شود. وقتی از EI استفاده می کنیم معمولا به مبحث کیفی هوش هیجانی نظر داریم و منظورمان اندازه و مقدار هوش هیجانی نیست. وقتی می خواهیم که از مقدار و اندازه‌گیری هوش هیجانی حرف بزنیم، پای EQ به میان می‌آید. EQ (Intelligence Quotient) در واقع ضریب هوش هیجانی است. همانطور که هوش عمومی را که پدیده‌ای کیفی است با ابزارهای ویژه اندازه‌گیری می‌کنیم و نتیجه را با عدد نشان می‌دهیم و به آن IQ می گوئیم، وقتی که هوش هیجانی را با استفاده از ابزارهای ویژه شاخص‌گذاری و اندازه‌گیری می‌کنیم و نتیجه را به صور عدد بیان می‌کنیم، به آن EQ می گوئیم.

تصمیم هیجانی نگیر...

  • «تصمیم هیجانی نگیر»، «خرید هیجانی نکن»، «رفتار هیجانی نکن» و عبارتی مانند این‌ها را هر روزه می‌شنویم. مگر هیجانات چیستند که این همه باید از آن ها فاصله بگیریم؟ در شماره قبل این یادداشت تحت عنوان «هیجانات، دوست یا دشمن» تلاش کردم که به این پرسش پاسخ دهم. تنها از جنبه یادآوری، اشاره می کنم که هیجانات نه تنها دشمن ما نیستند، بلکه اگر توانایی شناخت آن‌ها را در خود و دیگران داشته باشیم می‌توانیم از این اطلاعات ارزشمند در اغلب جنبه‌های زندگی خود استفاده کنیم. اما چرا به ما توصیه می‌کنند که از رفتارهای هیجانی بپرهیزیم؟ برای این که رفتارهای هیجانی پاسخ‌های آماده‌ای هستند که با توجه به تجربیات قبلی در ذهن ما ذخیره شده‌اند و از آنجا که از بخش قدیمی مغز، یعنی ساقه مغز صادر می‌شوند معمولا شدید و سریع هستند و ممکن است با شرایط امروزی همخوان نباشند. همان‌طور که در یادداشت شماره قبل گفتم، فعالیت‌های شناختی مانند تفکر، تصمیم‌گیری و قضاوت که مربوط به قشر فوقانی و متاخر مغز هستند، می‌توانند فعالیت‌های هیجانی ما را تحت نظارت داشته باشند و آن‌ها را برای زندگی امروز ما تعدیل کنند. 

تشخیص هوش هیجانی ... 

دانیل گلمن (Daniel Goleman)، ریچارد بیاتزیس (Richard E. Boyatzis) و کنت ری (Kenneth Rhee) چگونگی تشخیص هوش هیجانی را با مدل ECI (Emotional Competence Inventory) چنین بیان می‌کنند:

  • «هوش هیجانی را زمانی می‌توانیم ببینیم که فرد شایستگی‌های خودآگاهی‌، مدیریت خود، آگاهی اجتماعی و مهارت‌های اجتماعی را در زمان‌های مختلف و به اشکال مناسب با تواتر کافی جهت تأثیرگذاری بر شرایط نشان می‌دهد». 

بر اساس تعریف آن‌ها، می‌توان چهار گروه از صلاحیت‌ها را برای هوش هیجانی در نظر گرفت. در واقع می‌توان گفت که هر شخص، هرچقدر بیشتر از این صلاحیت‌ها داشته باشد، میزان هوش هیجانی او در سطح بالاتری است:

1. خود آگاهی (Self-awareness)

این بخش، خود شامل سه شایستگی است:

  •  خودآگاهی هیجانی: این که ما چقدر قادر هستیم احساسات و هیجانات خود را تشخیص دهیم و از تاثیر آن‌ها بر زندگی خود آگاهیم.
  •    خودارزیابی: این که تا چه حد نسبت به نقاط ضعف و قدرت خود آگاه هستیم و می‌توانیم از اشتباهات‌مان درس بگیریم و از توانایی‌های دیگران برای کمک به خود آگاه هستیم.
  • اعتماد به نفسِ (مثبت): این که باور داریم که توانایی انجام کارها را داریم.

2. خودمدیریتی (Self-management) 

این بخش شامل 5 شایستگی یا صلاحیت می‌شود:
- کنترل هیجانات خود: این که ما تا چه می‌توانیم روی هیجانات و احساسات خود کنترل داشته باشیم و اجازه ندهیم هیجانات منفی مانند بمب‌هایی در زندگی ما منفجر شوند.
- قابل اعتماد بودن: این که ما چه اصول و ارزش‌هایی برای خود تعریف می کنیم و تا چه حد در زندگی به آن‌ها پایبند هستیم.
-  مسئولیت‌پذیری درونی: این که به عنوان یک عضو از جامعه تا چه میزان نسبت به وظایف خود مسئولیت‌پذیر هستیم و این که از یک نظم درونی برای انجام کارها برخوردار هستیم یا نه (رجوع کنید به قسمت اول این یادداشت‌ها در شماره 232 شبکه).
- سازگاری و تطابق: این که تا چه حد نسبت کنار گذاشتن باورها و اطلاعات ناکارآمد پیشین و پذیرش اطلاعات ارزشمند جدید آمادگی داریم.
- آغازگری: این که به محیط اطراف واکنش نشان می دهیم یا خود دست به کار می‌شویم و ابتکار عمل را در دست می گیریم.
- جهت‌گیری برای موفقیت: این که زندگی به چه میزان برای رسیدن به اهداف‌مان تلاش می‌کنیم. 

3. آگاهی اجتماعی  (Social Awareness)

سه شایستگی تحت این عنوان جای می‌گیرد:

  •  همدلی: این که تا چه حد می توانیم خود را به جای دیگران بگذاریم و از دریچه چشم آن‌ها  به وقایع بنگریم و احساسات و هیجانات آن‌ها را درک کنیم. در این تعریف همدلی با همدردی متفاوت است و بیشتر روی درک هیجانات دیگران تاکید دارد تا تجربه آن‌ها. همدلی را می‌توان یکی از مهم‌ترین جنبه‌های هوش هیجانی دانست به گونه‌ای که بسیاری، به اشتباه، آن را معادل هوش هیجانی می‌دانند.
  •  خدمات‌دهی به مشتریان: توانایی درک و پاسخ دهی به نیازهای دیگران (مشتریان)، چه به صورت صریح بیان شده باشند و یا به صورت ضمنی.
  •  آگاهی سازمانی: این که از اتفاقات و تمایلات هیجانی درون سازمان‌مان آگاه باشیم و تاثیرات متقابل بخش‌های متفاوت و پویایی گروهی درون سازمان را تشخیص دهیم و برای پیشبرد اهداف سازمان از آن‌ها استفاده کنیم.

4. مهارت‌های اجتماعی (Social Skills)

این جنبه شامل هشت شایستگی می‌شود:

  •  نفوذ و تاثیر بر دیگران: این که چگونه بر احساسات دیگران تاثیر بگذاریم و در عین حال بتوانیم آن‌ها را متقاعد کنیم.
  •  ارتباطات: توانایی شنیدن دیگران، تبادل موثر احساسات و هیجانات و این که دیگران در ارتباطات با ما راحت باشند.
  •  مدیریت تعارضات: زندگی در هر قدم تعارضاتی را در درون ما و در ارتباط ما با دیگران تدارک می‌بیند. تعارض، یک اختلاف نظر ساده نیست. موقعی است که راه حل های از پیش موجود نتوانند آن را حل کنند. این که بتوانیم تعارضات خود را با دیگران به درستی طرح و رفع کنیم یا تفاهم کنیم که علیرغم وجود آن‌ها به کار و زندگی با هم ادامه بدهیم بخش از هوش هیجانی است.
  •  رهبری  الهام بخش: این که بتوانیم دیگران را برای رسیدن به هدفی مشترک برانگیزانیم.
  •   تسهیل کننده تغییر: یکی از صلاحیت‌های هوش هیجانی این است که بتوانیم تغییرات را در خودمان و دیگران ببینیم، نیاز به آن را تشخیص دهیم و از راضی بودن به وضع موجود به سوی تغییر و تحول گام بگذاریم.
  •  همکاری برای رشد دیگران: توانایی این که بتوانیم به دیگران کمک کنیم تا حداکثر استعدادهای خود را بروز دهند.
  •  کار تیمی و همکاری: این که درک کنیم که هر عضو تیم درجهت رسیدن به اهداف گروه نقشی خاص برعهده دارد؛ این که هدف مشترکمان در صورتی قابل وصول است که کمک کنیم که هر عضو گروه کارش را به درستی انجام دهد.
  •  پیوند با دیگران: افراد دارای هوش هیجانی بالا دارای شبکه‌ای از روابط با دوستان، خانواده و همکاران هستند که در صورت لزوم از این ارتباطات برای پیشبرد کارهای خود استفاده می‌کنند.
  • اکنون، با توجه به صلاحیت هایی که برای هوش هیجانی ذکر کردیم، می‌توانیم نیمرخی از هوش هیجانی خود و دیگران را رسم کنیم. می‌توانید هر کدام از صلاحیت‌های بالا را در خود جستجو کنید و مقدار آن را بسنجید. اگر به تعریف سه اندیشمندی که در بالا ذکر کردم برگردیم، متوجه می‌شویم تنها ظهور یک بار این صلاحیت‌ها برای داشتن هوش‌هیجانی بالا کافی نیست. این صلاحیت ها باید به دفعات متعدد و در موقعیت‌های مختلف در شخص دیده شوند؛ به گونه‌ای که بخش از منش و شخصیت او به حساب آیند. بدیهی است که هر چقدر در این صلاحیت‌ها نمره بالاتری بگیریم از هوش هیجانی بالاتری برخوردار هستیم.
  • در شماره بعد تلاش خواهم کرد به نحوه اندازه‌گیری هوش هیجانی و ابزارهای آن بپردازم.

ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را می‌توانید از کتابخانه‌های عمومی سراسر کشور و نیز از دکه‌های روزنامه‌فروشی تهیه نمائید.

ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه     
ثبت اشتراک نسخه آنلاین

 

کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکه‌ها

  • برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network  اینجا  کلیک کنید.

کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون

  • اگر قصد یادگیری برنامه‌نویسی را دارید ولی هیچ پیش‌زمینه‌ای ندارید اینجا کلیک کنید.
برچسب: 

ایسوس

نظر شما چیست؟