در زیر نگاهی میاندازیم به گزیدهای از بهترین داستانهایی که درباره او شنیده شده است. منابع این داستانها؛ کتابها؛ وب و تمام مصاحبههایی است که در چند سال گذشته توسط بیزنس اینسایدر با همکاران سابقش انجام شده است.
بیل گیتس در دوران دبیرستان موظف به نظارت بر کامپیوترها و تنظیم برنامه کلاسی بود. او از این فرصت استفاده کرد تا کلاس را با همه دخترهایی که به آنها علاقه داشت، پر کند.
بیل گیتس در دوران دانشجویی خود در دانشگاه هاروارد هیچوقت سر کلاسهایش حاضر نشد. بهجای آنها سراغ کلاسها و دورههایی میرفت که خوشحالش میکردند. ولی با معجزه شب امتحان؛ همیشه بهترین عملکرد را در امتحانات پایان ترم داشت و بهترین نمرهها را کسب میکرد.
زمانیکه ۲۰ سال بیشتر نداشت و در هاروارد تحصیل میکرد، موفق شد یک راهکار بینظیر برای مشکل معروف "مرتب کردن پنکیک" که حدود ۳۰ سال بدون راهحل باقی مانده بود؛ ارائه کند. وقتی استاد وی که یک پروفسور بود؛ وی را صدا کرد تا به او بگوید قرار است موفقیتش تحت یک مقاله دانشجوبی منتشر شود؛ اصلا اهمیتی نداد؛ چون او به فکر چیزی مانند مایکروسافت بود.
«کریستوس پاپادیمیترو»؛ پروفسور هاروارد با یادآوری این خاطره میگوید: "دو سال بعد از آن؛ به وی اطلاع دادم که مقاله ما توسط یکی از معتبرترین مجلات ریاضی تأیید شده است. ولی مشخص بود که چندان ذوق زده نیست. وی به منطقه آلبکرک در نیومکزیکو نقل مکان کرده بود تا یک شرکت کوچک راهاندازی کند. کار آنها در این شرکت؛ کدنویسی برای ریزپردازندهها بود. یادم میآید که به خودم گفتم چه جوان با استعدادی. و حیف که استعدادش را اینگونه هدر میدهد."
بیل گیتس عادت داشت دیوانهوار در صحرای آلبکرک رانندگی کند. این مکان نزدیک نخستین ساختمانهای مایکروسافت بود. یکبار؛ وی یک پورشه 928 از دوستش قرض کرد و با چپ کردن؛ یک خسارت اساسی به خودرو وارد کرد طوری که تعمیر آن حدود یک سال طول کشید.
وی سه بار در حالیکه در حال راندن پورشه 911 از آلبکرک بهسمت خانهاش در سیاتل بود، بهدلیل سرعت بیش از حد جریمه شد. جالب اینکه دو بار از این سه بار؛ توسط یک پلیس جریمه شد. عکسی که در زیر مشاهده میکنید مربوط به بازداشت شدن وی بهخاطر تخطی از سرعت مجاز است.
بیل گیتس عادت داشت شماره پلاک خودروی کارمندانش را حفظ کند تا بتواند ورود و خروجشان را زیرنظر داشته باشد.
بهنوشته روزنامه تلگراف؛ بیل گیتس گفت: "باید کمی دقت میکردم تا استانداردهای خودم در زمینه کار کردن را به آنها تحمیل نکنم. من عادت داشتم شماره پلاک هر کدام از آنها را بهخطر بسپارم. به پارکینگ میرفتم تا خودروها را چک کنم و متوجه شوم چه زمانی میآیند و چه زمانی میروند. نهایتا؛ وقتی اندازه شرکت بزرگتر شد؛ مجبور شدم از این کار دست بکشم."
بیل گیتس یکی از طرفداران پروپاقرص بازی کلاسیک ویندوز یعنی Minesweeper یا همان مینروب بود. وی بهقدری به این بازی علاقه داشت که آخر کار مجبور شد برای بهرهوری بالا؛ آن را از روی کامپیوترش پاک کند.
یکبار که یکی از کارمندان مایکروسافت با نوشتن یک اسکریپت موفق شد رکورد گیتس در این بازی را بشکند؛ او در ایمیل خود نوشت: "وقتی ماشینها به جایی میرسند که سریعتر از انسانها عمل میکنند؛ چطور میتوانیم جایگاه انسان را دوباره پس بگیریم؟"
در دهه 90 میلادی؛ مایکروسافت دوران درخشش و موفقیت را تجربه میکرد. ولی طبق سیاست شرکت؛ همه کارمندان در سفرهای کاری باید از ارزانترین صندلیهای هواپیما استفاده میکردند. حتی بیل گیتس هم برای مدتی طولانی ارزانترین صندلی را انتخاب میکرد.
«برَد سیلوربرگ» که سالها SVP مایکروسافت بود در خاطراتش مینویسد:
"کمی بعد از پیوستنم به مایکروسافت در سال 1990؛ بیل؛ من به همراه تعدادی دیگر ار اعضای تیم ویندوز سفری از نیویورک به سیاتل داشتیم تا در جلسه ملاقات با مشتریان شرکت کنیم. این سفر درست کمی بعد از انتشار ویندوز 3.0 بود. این اتفاق تقریبا به 25 سال پیش برمیگردد و آن موقع؛ مایکروسافت یک شرکت موفق و خوشنام بود. ولی؛ طبق سیاست شرکت همه باید ارزانترین پرواز را انتخاب میکردند. بیل گیتس هم در قسمت ارزانقیمت هواپیما؛ روی صندلی وسط نشسته بود بدون اینکه کوچکترین اهمیتی به این مسئله بدهد. تمام مدت پرواز؛ مشغول مطالعه بود. در آن زمان؛ یک چهره شناخته شده جهانی نبود برای همین؛ نشستن روی ارزانترین صندلی هواپیما در هنگام سفر؛ وی را آزردهخاطر نمیکرد."
این رفتار وی؛ وقتی دیدم به این شکل سفر میکند روی من که یک کارمند تازه کار در مایکروسافت بودم؛ تأثیر زیادی گذاشت. البته بعد از آن؛ وی یک جت شخصی خرید.
بیل گیتس عادت داشت وقتی در حال خواندن یک طرح پیشنهادی جدید بود از عبارات خاص و البته زشت استفاده میکرد. هر چقدر تعداد استفاده از آنها بیشتر میشد؛ میفهمیدید که آن موضوع برایش چقدر اهمیت دارد.
«جوئل اسپالسکی»؛ پایهگذار Stack Overflow که در اوایل کار مایکروسافت؛ در این شرکت کار میکرد؛ یک بار در وبلاگ خود نوشت:
"آن روزها؛ به این موارد مرور BillG میگفتیم. تقریبا هر قابلیت و ویژگی مهم طرح توسط بیل گیتس بررسی و مرور میشد. در یکی از جلسات BillG؛ یکی از همکاران بخش من وظیفه داشت تا تعداد دقیق عبارتهای خاصی را که بیل گیتس در طول جلسه استفاده میکرد یادداشت کند. هر چه این عدد کمتر میشد؛ بهتر بود.
وی عدد 4 را اعلام کرد و همه گفتند: "این کمترین تعدادی است که بهخاطر میآوریم. معلوم است که هر چقدر وی سنش بالاتر میرود؛ آرامتر میشود." آن زمان وی فقط ۳۶ سال داشت.
بعد از آن؛ به خودم گفتم که بیل گیتس قصد بررسی ویژگیهای طرح را ندارد؛ فقط میخواهد مطمئن شود که شما همه چیز را بهدقت زیرنظر دارید. او همیشه از کارمندانش سئوالات سخت و سختتر میپرسید تا جایی که آنها مجبور میشدند بگویند نمیدانیم. آن وقت؛ بیل گیتس سرشان داد میزد و میگفت که خودت را بهخوبی آماده نکردهای. هیچکس نمیدانست اگر موفق به پاسخ دادن به سختترین سئوالات شود چه اتفاقی میافتد چون هیچوقت چنین چیزی رخ نداده بود.
ولی خیلی خوب بود. بیل گیتس از همه نظر یک انسان فنی فوقالعاده بود. اگر به کسانی که مشغول کار روی یک نرمافزار بودند؛ اعتماد و اطمینان داشت؛ هیچوقت دخالت نمیکرد. ولی نمیتوانستید حتی برای یک لحظه او را دست بهسر کنید. چون او یک برنامهنویس بود. یک برنامهنویس واقعی و حقیقی.
وقتی مایکروسافت امتیاز سیستمعامل DOS را به شرکت آیبیام داد؛ از گیتس و شرکت وی خواسته شد تا چند گیم هم به آن اضافه کنند. به همینخاطر؛ بیل گیتس و نیل کانزن تا ساعت ۴ صبح بیدار ماندند تا کد "DONKEY.BAS" را بنویسند. یک بازی احمقانه که هدف آن جلوگیری از برخورد خرها با یک خودرو بود.
وقتی تیم طراحی اپل مکینتاش برای اولین بار به پیسی آیبیام نگاه کردند؛ با خود گفتند "DONKEY.BAS" باعث شرمساری مایکروسافت میشود و فکر نمیکردند بیل گیتس نام خود را پای آن بنویسد.
یکی ار اولین کارمندان اپل بهنام اندی هرتزفلد مینویسد: "باورمان نمیشد بازی که تا این حد بد است توسط یکی از بنیانگذاران مایکروسافت نوشته شده و عجیبتر آنکه او میخواست بابت این کار اعتبار بیشتری پیدا کند."
بیل گیتس علاقه زیادی به شتسن ظرف دارد. همشیه ظرفهای ناهار را خودش میشوید و بیشتر شبها هم این کار بهعهده اوست. وی میگوید: "بقیه هم داوطلب میشوند؛ ولی من روش شستن خودم را بیشتر دوست دارم."
یکبار بیل گیتس در جریان یک مصاحبه خودش را داخل دستشویی محبوس کرد و تا زمانیکه خبرنگار از وی عذرخواهی نکرد؛ آرام نگرفت.
یکی از باسابقهترین گزارشگران مایکروسافت بهنام «مری جو فولی» درباره این داستان میگوید:
"داستان بامزهای است. من با چند نفر از همکارانم از PC WEEK مشغول تهیه گزارش از نمایشگاه کامدکس که در آن زمان یکی از بزرگترین رویدادهای کامپیوتر بود؛ بودیم. "جان دوج" هم آنجا بود. روش مصاحبه او با من خیلی متفاوت است. یکی از بهترین کسانی که زیرنظرش کار کردم بدون شک جان است ولی روش او عصبانی کردن طرف مقابل است. او واقعا بیل گیتس را تحت فشار گذاشته بود. درباره یک چیز احمقانه مانند معنی بازار با هم بحث میکردند.
گیتس؛ لحظه به لحظه دیوانهتر میشد. از جا بلند شد و به سمت سرویس بهداشتی رفت. در را پشت سرش بست و خودش را حبس کرد. او گفت: تا زمانیکه جان از من عذرخواهی نکند؛ بیرون نمیآیم. بالاخره جان بهسمت در رفت و گفت: عذر میخواهم. سرانجام این غائله خاتمه پیدا کرد.
بیل گیتسی که آن روزها میشناختیم با بیل گیتس امروز خیلی فرق میکرد. از زمانیکه پدر شد رفتارش بهکل تغییر کرد. قبلا خیلی گستاخ؛ عصبانی و تند مزاج و در عین حال؛ یک شخصیت فنی بود. ولی بعد از آن؛ آدم شد. برای همین وقتی این داستانها را برای دیگران تعریف میکنم باورشان نمیشود. "بیل گیتس؟ واقعا؟"
اما بدون شک؛ یکی از جنجالیترین مصاحبههای بیل گیتس به سال 1994 برمیگردد. زمانیکه «کانی چانگ»؛ گزارشکر شبکه سیبیاس؛ وی را متهم به نقض قانون ضداعتماد در مایکروسافت کرد؛ بیل گیتس به جوش آمد و با عصبانیت آنجا را ترک کرد.
اما درست قبل از این حادثه؛ وی در برنامه پخش زنده تونایی خود در پرش از روی صندلی را به نمایش گذاشت. اگر باور نمیکنید؛ حتما ویدیوی زیر را ببینید.
در سال 2014؛ بیل گیتس به ردیت گفت که توانایی پرش وی در طی این سالها کم شده و مانند سابق نمیتواند از روی صندلی بپرد.
ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را میتوانید از کتابخانههای عمومی سراسر کشور و نیز از دکههای روزنامهفروشی تهیه نمائید.
ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه
ثبت اشتراک نسخه آنلاین
کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکهها
- برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network اینجا کلیک کنید.
کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون
- اگر قصد یادگیری برنامهنویسی را دارید ولی هیچ پیشزمینهای ندارید اینجا کلیک کنید.
نظر شما چیست؟